انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

با سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی . سالهاست که عده ای از فارغ التحصیلان دبیرستان جمعی از دوستان و اکثر معلمین را یافته اند و سالانه حدود سه گردهمائی جهت تجدید دیدار و یادآوری خاطرات و گپ و گفتگو و قیل و قال و قرار و مدار باهم دارند . هسته اولیه این تجمع که اکنون به شناسائی بیش از 390 نفر انجامیده با ده نفر از دانش آموختگان سال 50 شروع شده ، امید است به همت شما به تمام فارغ التحصیلان دکتر نصیری دسترسی پیدا کنیم . با آرزوی موفقیت برای همه شما رئیس دانا

بایگانی

۱۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

من افتخار می کنم که در دبیرستان دکتر نصیری درس خوانده ام
من افتخار می کنم که مدیر دبیرستانم مرحوم قوام الدین حبیبی بوده
من افتخار می کنم که معلم هندسه ام مرحوم قلی زاده بوده { کسی که روز 16 آذر در صحنه بوده }
من افتخار می کنم معلم فقهم دکتر قاسمی بوده
من افتخار می کنم مثلثات را با آقای امینی علی آبادی گذراندم { کسی که همزمان در دبیرستان البرز و هدف هم تدریس می کرد و برای ما بیشتر مایه می گذاشت }
من افتخار می کنم علوم طبیعی را با استاد معمارتدبیری گذراندم
من افتخار می کنم که فیزیک و مکانیک را نزد جناب حسن زاده آموختم
من افتخار می کنم که معلم ادبیاتم مرحوم دکتر سمیع صمیمی بوده
من افتخار می کنم که ترسیمی رقومی را در محضر دکتر سیاسی یاد گرفتم و نمره امتحان نهائیم بیست شد - من افتخار می کنم که معلم آنروز من الان در دانشگاه تدریس می کند
من افتخار می کنم تاریخ را با جناب بزرگوار مومنی و جغرافی را با جناب بیرجانیان گذراندم
من افتخار می کنم که کتابدار آن موقع دبیرستانم الان تحصیلات عالیه دارد { جناب داوود زاده را می گویم }
 من افتخار می کنم که همشاگردیم جناب عباس صفدری بوده و به قول مرحوم فرحبخش ریاضی را به زبان انگلیسی تدریس می کرده
من افتخار می کنم که خدمتگزار دبیرستانم جناب فاضلی تا مقام رئیس دفتری وزیر آموزش و پرورش ( جناب نجفی ) پیشرفت کرد
 من افتخار می کنم به تمامی بقیه معلمین عزیزم که نام نبردم
من افتخار می کنم که با سه وزیر آموزش و پرورش هم دبیرستانی بوده ام { مرحوم شهید رجائی - جناب حاجی و جناب دکتر فانی عزیز }
من افتخار می کنم که با تک تک نامبرده ها به همراه تعداد زیادی از فارغ التحصیلان که به شکر خدا اکثریت به مدارج بالای علمی و مملکتی رسیده اند هنوز نشست و برخواست داریم

من افتخار می کنم که یک ایرانیم
من افتخار می کنم دو دوره به سید محمد خاتمی رای دادم { سردار واقعی سازندگی مادی و معنوی ایران ایشان هستند }

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۵۷
محمد علی رئیس دانا

معلم **
خــــداوندا کرم بر بنــــده کردی            مرا شرمنـــده شرمنده کردی
کجا باشــــد که از خجــلت درآیم          ز بـــــــار زحمت شکری برآیم
مرا نعمـــت فراوان عرضــه کردی          خــــداوندا دوای هرچـــه دردی
نبودم را زخــــــاکــی بود کردی             زخاک این جسـم را موجود کردی
زروح خود به جسمــم جان دمیدی         تو یی که خــــالق یأس و امیدی
مرا مادرعطا کـــــــــردی و بابا              که بی یاور نمـــــانم بین غم‌ها
مـــــــــــرا نوردل بابا نـمودی                چــــراغ روشـــن فردا نمـودی
به هراشکی که در چشمم روان بود      تن مــادر برایـــم نیمه جان بود
چراغ دیگـــــــــری فانوس راهم            معلم، مهــــــد علم و تکیه گاهم
چو قانون سخـــــــن گفتن گرفتم         خـودم هم زین سخن‌ها درشگفتم
به دستور معلـــــــم جمله بستم          قــــدم برداشتم، رفتم، نشستم
کلامی بی‌ جـــواز او نگفتم                 گلــــی بودم که با اذنش شکفتم
سخنهـــا بر زبان جــــاری نمودم           غمـــی دیگــر به غم‌هایم فزودم
چـــرا کـــز زحمـــت بی حد آن‌ها          یکــــی را هم نکردم شکر بر جا
چه بی حــد زحمــت من را کشیدند      چه غم‌هایی که بر جان‌ها خریدند
به وقت غم شـــــریک غصه بودند         به وقـــت خنده شاه قصه بودند
شریکی در غم و شادی چو او نیست    خدا با من بگــو پاداش او چیست؟
*
خداوندا زبانم را توان ده                     درون سینه قلبی مهربان ده
کلامی نیک در وصفش بگویم              دمی دیگر گل رویش ببویــــم
فدای او کنم بود و نبودم                    سرم، چشمم، دلم، جمله وجودم
شبـــی وصف کتابی را شنیدم           کز آن خوشتر گلستانی ندیدم
ز گل‌های کتاب این غنچه چیدم          که من لم یشکر المخلوق دیدم
دگـــر لم یشکرالخالق پس از آن          نشست این جمله‌ها بین دل وجان
خداوندا کسی شکر تو گوید              که اول شکر مخلوقت بگوید
الا ای آن که بر من علم دادی             برایم عمر را مایه نهادی
همه اندیشه ات عقبای من بود           غم امروز تو فردای من بود
کنون من هستم و یک قلب ساده        تمام هستیم در کف نهاده
نمیدانم چسان شکری بگویم              کجا یک جمله لایق بجویـــم
کلامــم گر چه کوتاه و قصیــر است      دلم در بند مهر تو اسیر است
سخن هایت چراغ راه کردم                ببخشا گر سخن کوتاه کردم
جهان می‌مــرد اگر آنها نبودند             معلم‌ها همه شمع وجودند
امید خسروی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۲۴
محمد علی رئیس دانا


معلم بودن، تنها در انحصار معلومات نیست، بلکه افزون بر معلومات و تخصص، هر معلم باید با هنر معلمی آشنا باشد؛ یعنی بداند چگونه از معلومات خود بهره بگیرد و به عبارت دیگر، با چه زبانی با شاگردان سخن بگوید، چه شیوه هایی را در ارتباط با شاگردان در نظر بگیرد و چگونه با شاگردان ارتباط برقرار سازد. معلم نمونه با بهره گیری از فنون روان شناسی، با قدرت و مهارت، امواج متلاطم کلاس را آرام کرده، تسلط و توانایی اداره کلاس را عملاً عرضه می دارد. این روان شناسی معلم برای اداره هر کلاس، شیوه خاصی را در نظر می گیرد ؛ چنان که در خصوص تک تک شاگردان نیز رفتار خاصی را انتخاب می کند. به رعایت همه این اصول، «هنر معلمی» می گویند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۵۶
محمد علی رئیس دانا


 می توان در سایه آموختن                           گنج عشق  جاودان اندوختن

اول از استاد، یاد آموختیم                           پس، سویدای سواد  آموختیم

از پدر گر قالب تن یافتیم                            از معلم جان روشن   یافتیم

ای معلم چون کنم توصیف تو                       چون خدا مشکل توان تعریف تو

ای تو کشتی نجات روح ما                         ای به طوفان جهالت نوح  ما

یک پدر بخشنده آب و گل است                      یک پدر روشنگر جان و دل است

لیک اگر پرسی کدامین برترین                     آنکه دین آموزد و علم یقین

استاد حسین شهریار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۵۳
محمد علی رئیس دانا

متن کامل سرود ای ایران و تاریخچه سرود ملی

 

در شهریور 1323زمانی که نیروهای انگلیسی و دیگر متفقین تهران را اشغال کرده بودند، حسین گل گلاب تصنیف سرای معروف، از یکی از خیابان های معروف شهر می گذرد.

او مشاهده می کند که بین یک سرباز انگلیسی و یک افسر ایرانی بگو مگو می شود و سرباز انگلیسی، کشیده محکمی در گوش افسر ایرانی می نوازد. گل گلاب پس از دیدنِ این صحنه، با چشمان اشک آلود به استودیوی روح الله خالقی (موسیقی دان) می رود و شروع به گریه می کند.

 

غلامحسین بنان می پرسد ماجرا چیست؟  او ماجرا را تعریف می کند و می گوید:


کار ما به اینجا رسیده که سرباز اجنبی توی گوش نظامی ایرانی بزند ! سپس کاغذ و قلم را بر می دارد و با همان حال، می سراید:


ای ایران ای مرز پرگهر
ای خاکت سرچشمه ی هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای دشمن! ار تو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم…

 

همانجا، خالقی موسیقی آن را می نویسد و بنان نیز آن را می خواند و ظرف یک هفته، تصنیف “ای ایران” در یک ارکستر بزرگ اجرا می شود.

 

سرود «ای ایران» دقیقا در 27 مهر ماه سال 1323 در تالار دبستان نظامی دانشکدۀ افسری فعلی و در حضور جمعی از چهره‌های فعال در موسیقی ایران متولد شد. شعر این سرود را «حسین گل گلاب» استاد دانشگاه تهران سروده بود، و از ویژگی‌های آن، اول این است که تک‌تک واژه‌های به کار رفته در سروده، فارسی است و در هیچیک از ابیات آن کلمه‌ای معرب یا غیر فارسی وجود ندارد.

 

سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژه‌هاى خوش‌تراش فارسى است. سایت تالاب :زبان پاکیزه‌اى که هیچ واژه بیگانه در آن راه پیدا نکرده است، و با این همه هیچ واژه‌اى نیز در آن مهجور و ناشناخته نیست و دریافت متن را دشوار نمى‌سازد.

 

دومین ویژگی سرود «ای ایران» در بافت و ساختار شعر آن است، به‌گونه‌ای که تمامی گروه‌های سنی، از کودک تا بزرگ‌سال می‌توانند آن را اجرا کنند. همین ویژگی سبب شده تا این سرود در تمامی مراکز آموزشی و حتی کودکستان‌ها قابلیت اجرا داشته باشد.

 

و بالاخره سومین ویژگی‌ای که برای این سرود قائل شده‌اند، فراگیری این سرود به لحاظ امکانات اجرایی است که به هر گروه یا فرد، امکان می‌دهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسیقی نیز بتوان آن را اجرا کنند.

 

سایت تالاب : آهنگ این سرود که در آواز دشتی خلق شده، از ساخته‌های ماندگار «روح‌الله خالقی» است. ملودی اصلی و پایه‌ای کار، از برخی نغمه‌های موسیقی بختیاری که از فضایی حماسی برخوردار است، گرفته شده.

 

این سرود در اجرای نخست خود به‌صورت کر خوانده شد. اما ساختار محکم شعر و موسیقی آن سبب شد تا در دهه‌های بعد خوانندگان مطرحی همانند «غلامحسین بنان» و نیز «اسفندیار قره‌باغی» آن را به‌صورت تک‌خوانی هم اجرا کنند.

 

در سالهای اولیه پس از انقلاب، این سرود برای مدت کوتاهی به‌عنوان «سرود ملی» از رادیو و تلویزیون ایران پخش می‌شد، اما بعدا چند سالی از رسانه‌های داخلی حذف شد تا در دهۀ اخیر که باز در مناسبت‌های مختلف تاریخی، آن را می‌شنویم.

 

ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای … دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما

 

سنگ کوهت دُر و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کی برون کنم
برگو بی مهر تو چون کنم
تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما

ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از … آب و خاک و مهر تو سرشته شد دلم
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۰۰
محمد علی رئیس دانا

کودک بودیم که از پشت نیمکت‌های غبار گرفته معلم دریچه‌های دانایی را بر دلمان گشود، به نوجوانی یک حرف و دو حرف بر زبانمان "الفاظ نهاد و گفتن آموخت" و امروز هنوز دانسته‌هایش را با هیچ چشمداشتی در سفره پاک اندیشه با ما قسمت می‌کند.

پس

تا هستم و هست دارمش دوست

نازنینا بدان که شاگردت                    تامعلم نشد تو را نشناخت

***

ای معلم صفای جان تو باد

سر ما خاک آستان تو باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۱۰
محمد علی رئیس دانا


در بــزم عشق شمــع فـروزان معلم است
مـــردم چو پیکرند اگر ، جان معلم است

آن بــاغبـــان گلشن اندیشه هـــای ژرف
پـــــروردگار روح حکیمــان معلم است

مــــردم معـــادن زر و سیمند در سرشت
جــویــای ایـن خزائـن پنهـان معلم است

هرگز گزافه نیست که گویم پس از خدای
آنکس که خلـــق می کند انسـان معلم است

ظلمات جهل را بشکافــد بـه نـــور علــم
خضــر طــریق چشمــه حیـوان معلم است

آری ، معلمی همه عشق است و ســوختن
آنــرا که عشــق نیست مگو کــان معلم است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۹
محمد علی رئیس دانا

حدیث عشق

معلم عزیر! آن زمان که پای درست می نشستم و تو الفبای عشق
را به من می آموختی،
دلم از گوهر کلمات خالی بود؛

تو مرا سرشار از واژه های روشن می کردی.
سال هاست که از آن لحظه های شیرین می گذرد،
ولی هنوز یاد و نامت در دلم زنده است.

آن زمان ها برایم از دانایی می گفتی و محبت را به من می آموختی.
من در سایه سار وجودت پیش می رفتم و قدم از قدم برمی داشتم، تو بودی که دست مرا گرفتی تا در پرتگاه و لغزش گاه های زندگی نیفتم.

من امروز به احترام نامت قیام می کنم و در زلال کلماتت رها می شوم و حدیث زندگی را با تو مرور می کنم.

می خواهم به آسمان بال بگشایم و نامت را بر صحیفه آبی اش
حک کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۱۸
محمد علی رئیس دانا

یکى از خان های بختیاری هر روز که فرزندانش را به مدرسه میفرستاد، خدمتکار خانه به نام ابوالقاسم را با فرزندانش میفرستاد تا مراقب آنها باشد. ابوالقاسم هر روز فرزندان خان را به مدرسه میبرد و همان جا میماند تا مدرسه تعطیل میشد و دوباره آنها را به منزل میبرد. دبیرستانی که فرزندان خان در آن تحصیل میکردند یک کالج آمریکایی (دبیرستان البرز) بود که مدیریت آن بر عهده دکتر جردن بود.

دکتر جردن قوانین خاصی وضع کرده بود. مثلا برای دروغ، ده شاهی کفاره تعیین کرده بود. اگر در جیب کسی سیگار پیدا میشد یک تومان جریمه داشت! میگفت "سیگار لوله بی مصرفی است که یک سر آن آتش و سر دیگر آن احمقی است!" القصه.. دکتر جردن از پنجره دفتر کارش میدید که هر روز جوانی قوی هیکل، چند دانش آموز را به مدرسه می آورد. یک روز که ابوالقاسم در شکستن و انبار کردن چوب به خدمتگذار مدرسه کمک کرد، دکتر جردن از کار ابوالقاسم خوشش آمد و او را به دفتر فرا خواند و از او پرسید که چرا ادامه تحصیل نمیدهد؟ ابوالقاسم گفت چون سنم بالا رفته و پول کافی برای تحصیل ندارم و با داشتن سه فرزند قادر به انجام دادن این کار نیستم.

دکتر جردن با شنیدن این حرفها، پذیرفت که خودش شخصا، آموزش او را در زمانی که باید منتظر بچه های خان باشد بر عهده بگیرد!  او بعلت استعداد بالا ظرف چند سال موفق به اخذ دیپلم شد و با کمک دکتر جردن برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و سرانجام در سن ۵۵ سالگی مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه نیویورک گرفت.

دکتر ابوالقاسم بختیار، اولین پزشک ایرانی است که تا سن ٣٩ سالگی تحصیلات ابتدایی داشت!! جالب اینکه فرزندان اون نیز پزشک شدند!

دکتر ساموئل مارتین جردن معلم آمریکایی از سال ١٨٩٩ تا ١٩۴٠ ریاست کالج آمریکایی را در تهران بر عهده داشت. او ایران را وطن دوم خود می ‌نامید و همواره از آن به نیکی یاد می‌کرد. جردن به دانش آموزانش میگفت من میلیونر هستم زیرا هزارها فرزند دارم که هر کدام برای من، برای ایران و برای دنیا میلیونها ارزش دارند. به پاس خدمات بی حد این مرد بزرگ، خیابانی در تهران بنام خیابان جردن برای بزرگداشت و زنده نگاه داشتن نام او نامگذاری شد.

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۰۸:۴۰
محمد علی رئیس دانا

ضمن تقدیم سلام وادب محضر اساتید گرانقدر وفارغ التحصیلان عزیز دبیرستان دکترنصیرى باستحضار مى رسانم :

در راستاى دیدارهاى ماهانه ومقطعى اساتید معززمان ، روز دوشنبه ١٦ بهمن 96 دو نفر دبیران گرامى ، استاد معمارتدبیرى و استاد حسن زاده و پنج نفر دانش آموزان عزیز ، آقایان فیض خانى ، رئیس دانا ، على مددى ، صفدرى و بنده پشنگ پور بجهت فوت همشیره استاد یوسف سمیعى ، به نمایندگى بقیه دوستان به منزل آن استاد رفتیم .

نشست ودیداربسیارخوبى بود ، ایشان هم از همه عزیزانیکه در مراسم ختم شرکت و نیز در منزلشان حضور یافته بودند تشکر نمودند .


ضمناً مقرر شد گردهمائى بعدى اساتید وفارغ التحصیلان دکترنصیرى ، دهه دوم اردیبهشت ٩٧ برگزار شود .

بنده هم به سهم خودم از اساتید فوق و دیگر دوستانیکه قبول زحمت نموده وبه نمایندگى بقیه معلمین و فارغ التحصیلان دراین برنامه دیدارى بسیار ارزشمند درمنزل استاد سمیعى شرکت نمودند سپاسگزارى مى نمایم .




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۳۲
محمد علی رئیس دانا