انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

با سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی . سالهاست که عده ای از فارغ التحصیلان دبیرستان جمعی از دوستان و اکثر معلمین را یافته اند و سالانه حدود سه گردهمائی جهت تجدید دیدار و یادآوری خاطرات و گپ و گفتگو و قیل و قال و قرار و مدار باهم دارند . هسته اولیه این تجمع که اکنون به شناسائی بیش از 390 نفر انجامیده با ده نفر از دانش آموختگان سال 50 شروع شده ، امید است به همت شما به تمام فارغ التحصیلان دکتر نصیری دسترسی پیدا کنیم . با آرزوی موفقیت برای همه شما رئیس دانا

بایگانی

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

ضمن تقدیم سلام ، محضر اساتید و همکلاسى هاى گرانسنگ بعرض مى رسانم .

بعدازظهردوشنبه ٣٠ مرداد در ادامه سلسله دیدارهاى اساتید معزز ، درسایه ومعیت اساتید گرامى آقایان معمارتدبیرى ، حسن زاده و سیاسى وهمراه ٦ نفرفارغ التحصیلان عزیز آقایان ، برزگر ، خبازان ، رئیس دانا ، على مددى ، فیض خانى به ملاقات ودیدار استاد طلوعى رفتیم که بحمدالله حال عمومى ایشان عالى بود ، بسیارخوشحال شدند ، حدود ٢ ساعت در منزل ایشان بودیم ، از راهنمائى و توصیه هاى ارزشمند اساتید و نیز نظر وپیشنهاد دوستان استفاده مطلوبى کردیم و ضمناً مقرر شد چنانچه مقدمات امر فراهم شود چهارشنبه ١٩مهر ، دومین گردهمائى سال٩٦ را داشته باشیىم که بدیهى است دراین خصوص بموقع اطلاع رسانى خواهد شد .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۰۴
محمد علی رئیس دانا


 چگونه سقوط ِ آموزش و پرورش باعث سقوط ِ یک ملّت می شود؟!

🔸 در کشوری که مقام معلم با رهبر آن کشور یکی است و مردم آن کشور فقط دربرابر دو شخصیت تعظیم می کنند:
« رهبر و معلم»
آن کشور می شود " چین "

🔸 درکشوری که هرکس به مقام معلمی نایل می شود به بالاترین نشان ِافتخار آن کشور دست می یابد:
آن کشور می شود " انگلستان "

🔸 در کشوری که معلم ، حقّ کاری به غیر از معلمی را ندارد:
آن کشور می شود " روسیه "

🔸 در کشوری که برای معلم ، حقوق معینی تعیین نمی شود:
آن کشور می شود " ژاپن "

🔸در کشوری که حقوق معلم از پزشک، قاضی ، مهندس و... بیشتر است چون همه این ها در مکتب ِ معلم پزشک ،
قاضی، مهندس و... شده اند:
آن کشور می شود " آلمان "

و اما ...

🔸درکشوری که مادری حاضر به ازدواج دخترش با یک معلم ِ جوان نمی شود!

🔸در کشوری که دانش آموزان یک مدرسه، ساندویچ بعد ازظهرشان را از دکّه معلمشون خریداری می کنند!

🔸 در کشوری که معلمش نهار نخورده سریع خود را برای دادن سرویس به تاکسی تلفنی محله اش معرفی می کند!

🔸در کشوری که یک معلم ، سرویس ایاب و ذهاب ِ مدرسه دانش آموزان خود می باشد .

* در کشوری که بالاترین دغدغه های معلمینش چگونه زیستن آبرومندانه است!

در این گونه کشور :

🔸 فساد، رشوه و رشوه خواری حرف اول ادارات و ... می شود!

🔸 پست های کلیدی کشورش با عدم شایسته سالاری و رانت خواری معین می گردد و برای استخدام جوانان باید دم ِ دیگری را دید!

وهرگاه معلم این گونه فراموش شود :

🔸نیاز از طریق غیر مشروع رخنه می کند و باب ِ فساد در مدرسه باز می شود، آنگاه است که تقلب در مدرک وامتحان خود نمایی می کند!

و در این جامعه است که:

🔸 مریض ، به دست پزشکی که بتواند تقلب کند خواهد مرد!

🔸 خانه ها به دست مهندسی که موفق به تقلب شده ویران خواهند شد!

🔸منابع مالی را به دست حسابداری که موفق به تقلب شده از دست خواهیم داد!

🔸انسانیت، به دست ِ عالم دینی که موفق به تقلب شده می میرد!

🔸عدالت، به دست قاضی که موفق به تقلب شده ضایع می شود!

🔸جهل ، در سر ِ فرزندان که موفق به تقلب شده فرو می رود!

و این در یک کلام یعنی :

"سقوط ِآموزش وپرورش = سقوط ملت"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۲۷
محمد علی رئیس دانا

در ژاپن
🔹از ابتدای  تحصیل تا آماده ورود به دانشگاه ....کارگاه های مختلف فنی دارند طراحی با چوب-نقشه کشی ساختمان و نقشه کشی صنعتی –کارگاه برق الکترونیک –تعطیلات دوره های آموزشی-اردوگاه های مختلف دارند 15 روز کار در مزرعه برای یادگیری کار گروهی و کشاورزی-اردوی آموزشی در کارخانه های صنعتی -ساخت ربات در کارگاههای آموزشی و...
علاوه بر اینکه طی دوران تحصیل فن و حرفه می آموزند کار گروهی و تیمی هم بهشون یاد داده میشود.
🔹وقتی در مدرسه کتب تاریخی و فرهنگی آموزش داده میشه همزمان در مدارس دانش آموزان زنگهای خاصی هست که به نظافت محیط مدرسه میپردازند تا عملا فرهنگ لازم را کسب کنند و مدارسشان نیازی به نظافتچی و سرایدار نداره  غذا را در سلف سرویس مدرسه کنار معلمان با هم سرو میکنند غذایی شامل سبزیجات سالم-پروتئین مقوی-ویتامینها-پزشک مدرسه دارند روان پزشک دارند.
🔹طی سال والدینشان را به مدرسه دعوت میکنند در آن جشن دانش آموزان اقدام به شستن پاهای والدین خود میکنند و احترام به والدین و قدردانی از آنان را عملا نشان میدهند.
🔹وقتی دانش آموز آماده ورود به دانشگاه میشود عملا هم کار جمعی و تیمی را یاد گرفته هم چند حرفه و فن مختلف بلد هست هم از نظر فرهنگی خوب تربیت شده حالا دانشگاه هم قبول  نشود میتواند در یکی از حرفه ها و مشاغل صنعتی که تبحر دارد خود تبدیل به کارآفرین موفق شود و کلی شغل ایجاد کند.

🔹در ایران از دوره ابتدایی تا دیپلم دهها واحد فقط مربوط به اخلاق-دینی-معارف-احکام و عربی و...هست که چی مثلا فرهنگ و اخلاقیات یاد بدهند ولی وقتی وارد اجتماع میشوی میبینی هیچکدام بدردت نمیخوره در این جامعه بی رحم اگر کسی دزدی نکنه فکر میکنه سرش بی کلاه مانده
اثری از تعالیم اخلاقی-معارفی-دینی-شعار ساده زیستی انبیاء و انقلاب مستضعفین و .... در رفتار و زندگی مسئولان دیده نمیشود .
دزدی-دروغگویی-زیرآّب زنی-رانت خواری-رشوه گیری –زدوبند و...تبدیل به یک ارزش شده که نشانه موفقیت اجتماعی فرد و غیر این باشه میگویند فرد بیعرضه ای است.


🔹و اینطوری میشه که الان نرخ بیکاری در ژاپن به 2.7 درصد رسیده و در ایران با فرمول تقلبی بیکاری 12.7 درصد و اگر نرخ بیکاری واقعی ا حساب کنیم بالاتر  از این مقدار هست.
🔹شخصی که در سیستم آموزشی ژاپن درس خونده خودش بعدا تبدیل به کارآفرین موفق میشه یا جذب بازار کار میشه ولی در ایران همه منتظرند تا دولت براشون شغل ایجاد کنه چون با این سیستم فشل آموزشی بیشتر آموخته های دوران تحصیل در زندگیت بدردی نمیخوره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۳۱
محمد علی رئیس دانا

من و همکلاسی های عزیزم   (15)       (کیسه شب عید)

هنوز  هوا تاریک بود و سرمای اواخر زمستان. بچه ها یکی یکی وارد حیاط  شده و در پشت در راهرو منتظر بودند. صدای ترق ترق برف های یخ زده  در زیر پا ی  بچه ها  ، آهنگ دلنشینی را تداعی می کرد .
دقایقی بعد  فولکسی سفید رنگ وارد حیاط مدرسه شد . استاد  علی آبادی،  با یک  بغل  پلی کپی و سوال امتحانی .
درب راهرو  باز شد و بچه ها روانه کلاس شدند. کلاس گرم بود و
بچه ها اطراف بخاری نفتی حلقه زده بودند. پنج صبح ، کلاس آغاز شد  و استاد علی آبادی  با عشقی وصف ناپذیر مطالب جبری
 را توضیح  دادند.  امتحانی  در چهار صفحه  از همان مطالب تدریس شده گرفته شد. بسیار  جدی و با علاقه و مسلط  به درس بودند. با دستی در جیب کت و شکمی به جلو  و صدایی رسا
،درس را بیان می نمود. هرزگاهی از آستین دیگر  کتش ، بجای    تخته پاک کن استفاده می نمود.کلاس ها ، رایگان بود و برای آن هیچ هزینه ای دریافت نمی نمود. در مواردی به بعضی از دانش آموزان ، کمکهایی هم می کرد .بعد  از کلاس ، " فوق العاده " ، جبر
،کلاس های عادی شروع  شد  .ساعت دوازده ونبم مدرسه
تعطیل شده  و مجدداً  از دو تا چهار و نیم کلاس ها تشکیل  گردید.                 
                             *********
آن روز عصر ،بچه ها حال و هوای دیگری داشتند. نزدیک عید بود و پایان امتحانات ثلث دوم. هر یک از دبیران تمریناتی را بعنوان تکلیف عید تعیین کرده بودند .حتی تمام تعطیلات عید هم برای انجام آن همه تکلیف ، کافی نبود .!!!!
                                ********
زنگ آخر نواخته شد. بچه ها در حالیکه با یکدیگر خدا حافظی می کردند،مدرسه را ترک نمودند.
از مدرسه خارج شدم. فرش ها و قالی های ،رنگارنگ و آویخته شده از بام  خانه ها، چهره خیابان ها را دگرگون کرده بود .
در کنار پیاده رو،روبروی مدرسه ، تخم مرغ های  رنگ شده ،سبز و آبی و قرمز  جلوه خاصی داشتند. در کنار آنها ،کوزه های گلی با سبزه های ،روییده شده روی آنها ،منظره زیبایی را پدید آورده بود. کمی آنطرف تر ،مرغابی های ،شمعی، برنگ های ،بسیار شاد روی آب شناور بودند. تشتی پر از ماهی های قرمز و سیاه  به چشم می خورد. صدای  جغجغه های  آقا  جلال،در حالیکه،سبدی از فرفره های رنگارنگ و بادکنک های باد شده  را روی سر حمل می کرد،فضای خیابان  را شاد تر می نمود.
صدای ،آی بوته ، بوته،بوته ،از دور شنیده می شد.
                           ********
مغازه ها نیز حال و هوای دیگری داشتند .شیرینی فروشی ،نو بهار و سلمانی آقا  رضا،حال و هوای عید داشتند.
وقتی به نزدیکی حمام  ،" حسینی "، رسیدم،با دیدن  لنگ های قرمز آویخته شده ،در اطراف در و بام حمام،بیاد آوردم که باید  برای حمام شب عید،نوبت ( شماره ) می گرفتم.
                             *********
غروب فردا ،بعد از چند ساعت انتظار،از سلمانی خارج شده و راهی حمام شدم. هوا رو به تاریکی می رفت و نمره ها پر بود و
مملو از جمعیت .هنوز ، چند نفری ، جلوتر از من بودند .باید زودتر
به خانه بر می گشتم  تا به مراسم عید می رسیدم. بناچار ،برای
اولین بار ،وارد حمام عمومی شدم. سالنی  بود مستطیل شکل  با
گنجه هایی کوچک در اطراف ،با کلید هایی  آویخته از کش به درب آنها. دو عدد لنگ دریافت نمودم.
                                ********
از راهروی تنگی  با حوضچه ای در کف آن عبور کرده وارد حمام عمومی شدم.بسیار شلوغ و پر هیاهو بود.دو  دلاک ،دو فرد  نشسته را شستشوی می دادند. بعضی ها هم درکف حمام دراز کشیده و منتظر کیسه  بودند. یکی دو نفر هم در مقابل آینه های بخار کرده  ، مشغول اصلاح صورت بودند . عده ای هم در ضلع
 دیگر  و در مقابل  چهار اتاقک کوچک ، با درب های آهنی ، منتظر دوش گرفتن بودند.
                              ******
کنار یکی از نمره ها  (اتاقک ها)ایستادم  تا نوبتم شود. دقایقی گذشت، فردی که جلو تر از من و مقابل درب نمره بود،با عصبانیت  ، غرغر کنان ،   ضربه ای  به در نواخت  و فریاد زد : :آقا زود باش!!!!!
دقایقی گذشت ولی از تخلیه آن خبری نشد. مرد کلافه  شد و به
صف نمره های دیگر  ملحق شد.خوشحال از اینکه زودتر ،دوش خواهم گرفت ، منتظر شدم. لحظاتی بعد درب نمره باز شد.
                        *******
مردی کوتاه قد و  چاق با شکمی به جلو ،در حالیکه  لنگی به کمر بسته بود  در  آستانه  در ظاهر شد. نفس در سینه ام حبس شد.
استاد علی آبادی !!!!    در حالیکه آب از سر و صورتش جاری بود
نگاه تندی بمن انداخت.نمی دانستم  بترسم یا خجالت بکشم  !!!!! ؟
با صدایی بلند واز ته  گلو  پرسید  :: پلی کپی ها را حل کردی  !!!!! ؟.
                          **********
روی  تلی  از  سنگ و خاک  ،تابلویی  شکسته به چشم می خورد : :   "  یداله فوق ایدیهم   "  حمام   " حسینی " مجهز به یک  دستگاه
عمومی و  20  نمره خصوصی.       سال 1330

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۱۷
محمد علی رئیس دانا