انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

با سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی . سالهاست که عده ای از فارغ التحصیلان دبیرستان جمعی از دوستان و اکثر معلمین را یافته اند و سالانه حدود سه گردهمائی جهت تجدید دیدار و یادآوری خاطرات و گپ و گفتگو و قیل و قال و قرار و مدار باهم دارند . هسته اولیه این تجمع که اکنون به شناسائی بیش از 390 نفر انجامیده با ده نفر از دانش آموختگان سال 50 شروع شده ، امید است به همت شما به تمام فارغ التحصیلان دکتر نصیری دسترسی پیدا کنیم . با آرزوی موفقیت برای همه شما رئیس دانا

بایگانی

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

شورای کتاب کودک

قهرمان کودکی هایم کسوت مردانه و پهلوانانه نداشت. قهرمانم زنی بود با قامتی بلند و استوار، چهره ای بی پیرایه و زیبا، نگاهی به غایت روشن و کلامی محکم و مهربان. اصلا قهرمانی اش در همین آمیختن قدرت و مهربانی بود وگرنه مهربان در اطرافم کم نبود. مدیر مدرسه مان بود. هربار که به پنجره دفتر سرک می کشیدیم و می دیدیمش، دلمان قرص می شد. حضورش امنیت بود و مدرسه فرهاد، امن ترین جای دنیا بعد از خانه. یادم هست کلاس چهارم دبستان که بودیم، چند روزی نبود. فهمیدیم مشکلی پیش آمده. تا اینکه یک روز در میانه زنگ تفریح، زنگ زدند و گفتند سر صف هایمان بایستیم. با تعجب و همهمه ایستادیم رو به ساختمان مدرسه. ناگهان در باز شد و توران خانم با گردنبندی طبی به گردن بیرون آمد. این لحظه را هرگز فراموش نمی کنم: برای چند لحظه حیاط غرق در سکوت شد و بعد... ناگهان غریو شادی و فریاد خودجوش همه مدرسه به آسمان رسید: سلاااااام! یادم نیست پشت میکروفون چه گفت. لابد سلام و دلتنگی برای بچه ها. ولی ما از خوشحالی چیزی نمی شنیدیم. توران خانم حالش خوب بود و باز در میان بچه هایش. چنین شادی دسته جمعی با آن همه خلوص را دیگر تجربه نکردم......... در جوانی دیگر قهرمان نداشتم. به دنبال قهرمان هم نبودم. این بار امیدواری و خوش بینی اش غافلگیرم می کرد. به قول خودش آنها از نسل آرمان گرایان بودند و ما از نسل واقع گرایان. وقتی گله هایم را از وضع موجود شنید، گفت باید امیدوار بود. باید ماند و این مملکت را ساخت. ماندم که بسازم....... دیرتر که «انسان» به بزرگترین معمای زندگی ام بدل شد، دوباره الگویم شد در اختیار و انتخاب در برابر جبر سرنوشت. زنی که تا پیش از چهل سالگی سوگ عزیزترین برادر، عشق زندگی اش، فرزندش، همسرش و مدرسه ای که با عشق ساخته بود را از سر گذرانده بود _ سوگ هایی که هرکدامش می تواند یک نفر را از پای درآورد _ همچنان تا پس از هشتاد سالگی در کار آموختن و آموزاندن بود. نمونه انسانی که در برابر جبر سرنوشت «انتخاب» می کند چه کند و کجا باشد و هربار قصه تازه ای داشت از آنچه در شورای کتاب کودک و فرهنگنامه کودکان و نوجوانان می گذرد. می گفت درد بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کنید و تقریبا در هر دیدار این جمله را از او می شنیدم: «از نیروی عشق غافل نشو»، نشدم..... این جمله بارها راهگشایم بود. هربار که با فاجعه ای پدیدآمده به دست انسان روبرو شدم، یادم آمد که او با دیدن فجایع جنگ جهانی دوم در اروپا، در راه جست و جوی عشق به انسان افتاد و از انسان ناامید نشدم. بزرگ ترین درسش شاید، همین عشق و امیدواری به انسان بود و انتخاب در برابر هرآنچه سرنوشت جبرش می نامد.
توران خانم نازنین، اکنون هم میان ماندن و رفتن هرکدام را انتخاب کنی، به جان پذیرا هستم و روی حرف قهرمان کودکی و الگوی بزرگسالی ام حرف نمی زنم. تو در دل تک تک شاگردانت ماندگاری..... ولی کاش انتخابت ماندن باشد....
T
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۵۸
محمد علی رئیس دانا

به دلیل حضور کامل و 24 ساعته ی افراد در زندان هزینه ی نگهداری آنها زیاد است. صبحانه ، نهار ، شام ، میوه ، فراهم کردن محیطی گرم در زمستان و خنک در تابستان ، برطرف کردن نیازهای بهداشتی ، درمان ، پرکردن اوقات فراغت با برنامه های فرهنگی و ورزشی و مراقبت ویژه از زندانیان خطرناک و پرخطر ، مواظبت از عدم ورود مواد ممنوعه به زندان از جمله مسائلی است که هزینه ی زیادی را برعهده ی زندان و در نتیجه جامعه می گذارد. برای نگهداری هر زندانی مبلغ متفاوتی بیان شده است که از روزانه 130 تا 200 هزار تومان است. که ما عدد نزدیک به کمتر یعنی 150 هزار تومان را در نظر می گیریم.  طبق گفته های وزیر آموزش و پرورش برای تحصیل هر دانش آموز در سال یک میلیون و دویست هزار تومان هزینه می شود. ( هر چند سرانه ای که از این مبلغ در اختیار مدیر قرار می گیرد 2000 تومان است. یعنی یک قسمت از شش صد قسمت و مدیر باید با این پول نسبت به پرداخت قبض آب و برق و گاز و تلفن ، خرید وسایل ، تعمیر مدرسه ، خرید وسایل کمک آموزشی و امکانات ورزشی وهزینه های کالاهای مصرفی اقدامات لازم را مبذول فرماید. )  اگر همانگونه کم مسئولان زندانها می گویند هزینه نگهداری هر زندانی در روز 150 هزار تومان باشد سالانه می شود 54 میلیون و 750 هزار تومان. این رقم 45 برابر هزینه ی تحصیل یک دانش آموز است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۲۰
محمد علی رئیس دانا

مدیر مدرسه ای در کلکته هندوستان، این نامه را چند هفته قبل از شروع امتحانات برای والدین دانش آموزان فرستاده است:

والدین عزیز

امتحانات فرزندان شما به زودی آغاز می شود.

من می دانم شما چقدر اضطراب دارید که فرزندانتان بتوانند به خوبی از عهده امتحانات بر آیند.

اما لطفا در نظر داشته باشید که در بین این دانش آموزان یک هنرمند وجود دارد که نیازی به دانستن ریاضیات ندارد.

یک کارآفرین وجود دارد که نیازی به درک عمیق تاریخ یا ادبیات انگلیسی ندارد.

یک موزیسین وجود دارد که کسب نمرات بالا در شیمی برایش اهمیتی ندارد.

یک ورزشکار وجود دارد که آمادگی بدنی و فیزیکی برایش بیش از درس فیزیک اهمیت دارد.

اگر فرزندتان نمرات بالایی کسب کرد عالی است. در غیر این صورت، لطفا اعتماد به نفس و شخصیتش را از او نگیرید.

به آنها بگویید مشکلی نیست آن فقط یک امتحان بود و آنها برای انجام چیزهای بزرگتری در زندگی به دنیا آمده اند.
به آنها بگویید فارغ از هر نمره ای که کسب کنند شما آنها را دوست خواهید داشت و آنها را قضاوت نخواهید کرد.

لطفا این را انجام دهید تا ببینید چگونه فرزندانتان جهان را فتح خواهند کرد. یک امتحان یا نمره پایین نبایستی آرزوها، استعداد و اعتماد به نفس آنها را فدا کند.
و در پایان، لطفا فکر نکنید که دکترها و مهندسین تنها انسان های خوشحال و خوشبخت روی زمین هستند.

با احترام فراوان - مدیر مدرسه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۲۸
محمد علی رئیس دانا

 دو خاطره متفاوت دو مرد از گم شدن مداد سیاه‌شان در مدرسه

مرد اول می‌گفت:

چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بی‌مسئولیت و بی‌حواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم. روز بعد نقشه‌ام را عملی کردم. هر روز یکی دو مداد کش می‌رفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم. ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام می‌دادم ولی کم‌کم بر ترسم غلبه کردم و از نقشه‌های زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستانم می‌دزدیدم و به خودشان می‌فروختم. بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کارهای بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم. خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفه‌ای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفه‌ای شدم!

مرد دوم می‌گفت:

دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به ماردم گفتم مداد سیاهم را گم کردم. مادرم گفت خوب چه کار کردی بدون مداد؟ گفتم از دوستم مداد گرفتم. مادرم گفت خوبه و پرسید که دوستم از من چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟ گفتم نه. چیزی از من نخواست. مادرم گفت پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟ گفتم چگونه نیکی کنم؟ مادرم گفت دو مداد می‌خریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم می‌شود می‌دهم و بعد از پایان درس پس می‌گیرم. خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آن قدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری می‌گذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم. با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقه‌ام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم به گونه‌ای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره می‌شناختند و همیشه از من کمک می‌گرفتند. حالا که بزرگ شده‌ام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفته‌ام و تشکیل خانواده داده‌ام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۴۵
محمد علی رئیس دانا

دولت ژاپن یک ایستگاه دورافتاده قطار در شمالی ترین نقطه کشور بنام کامی شیراتاکی را فقط به خاطر اینکه یک دختر دبیرستانی از آن استفاده می کند باز نگه داشته است.

این ایستگاه قرار بود 3 سال پیش بسته شود اما شرکت راه آهن ژاپن بعد از اینکه متوجه شد یک دختر دبیرستانی هر صبح و عصر از آن برای رفت و آمد به مدرسه استفاده می کند از تصمیم خود منصرف شد و ایستگاه تا ماه مارس امسال که دختر فارغ التحصیل می شود باز می ماند.
این ایستگاه در بین دو شهر قرار دارد و قطار فقط 8 صبح و 4بعد از ظهر یکبار در آن توقف می کند. زمان توقف قطار بر اساس برنامه رفت و برگشت دختر تنظیم شده است.
و این چنین است که دولت ژاپن مورد تکریم ملتش می باشد چرا که آموزش، اولویت اول دولت می باشد و مسئولین حاضرند برای حفظ منافع حتی یک دانش آموز متحمل هزینه های سنگین شوند.

در صفحه فیسبوک یک شهروند ژاپنی چنین نوشته است:

" من حاضرم در راه چنین دولتی جانم را فدا کنم ، چون هیچ کودکی بحال خود رها نمی شود "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۲۰
محمد علی رئیس دانا