من و همکلاسی های عزیزم ( 12 )
وقتی وارد دانشگاه تهران شدم، حال و هوای دیگری داشتم.
باران شبانگاهی ،هوای مطبوع و دلپذیری.را به ارمغان آورده بود. زمین خیس بود و شادابی مهر ماه سال 54 را حس می کردم.
هوای بهاری بیست و دوم تیر ماه 96 چنان بچه ها را به وجد آورده بود که بعضی ها صبح زود ،مقابل مجسمه فردوسی منتظر حضور دیگران بودند.
وزش باد خنک و ملایم ،درختان چنار را برقص آورده بود. پس از
سالها جدایی، دوباره شاداب و جوان ،بسوی دانشکده ادبیات
پر می کشیدند. نه موی سپید و پای ناتوان و نه قامت خمیده،
مانع دیدارشان نبود. شور و نشاط جوانی را در نگاه یکدیگر
جستجو می کردند. یکی یکی از دور پدیدار شدند. نگاه منتظرشان بدنبال دوستان دیگری بود که شاید بیایند.
رستمی و آل داود و میرزا ابولقاسم ،چون خواهران گمگشته یکدیگر را در آغوش کشیدند.
ملا نظر ، هوشیار و مصمم با چشمانی تیزبین ،همتی ،مشتاق و کنجکاو و شوریده حال - شریفی ،متفکر و خموش و غوغا در درون - چیمه ای،همچنان آرام و درونگرا - رستمی ،سرحال و سرزنده و استوار- تارخ و همسرش، گرم و متین و با وقار و
صمیمی- برنامه ای،سپید از جور زمانه، متواضع و دلسوز- کاشانی،همچنان خجول و پر تلاش-.اخلاقی و همسرش،با نشاط و
سرحال- خوش کلام،به ظاهر آرام،ولی پر تلاش و پر جنب و جوش- روز بخشیان،شاداب و قرص و محکم- فراهانی خندان و
متحیر- طلوعی ،خجول ومتواضع- رکنی،شاد و با تجربه - ........
آمدند تا بار دیگر شور نشاط جوانی را تجربه کنند.
***********
ناگهان سروشی برخاست تا فرزندان خود را در آغوش گیرد : :
عزیزان من ،شور و هیجان شما مرا زنده کرد.
************
از بدو ورودتان شما را نظاره گر بودم. هر روز از کنارم گذشتید
و توجهی نداشتید.
گاه با کروات و گاه با پاپیون- گاه شلوار تنگ و گاه گشاد- گاه
با کلاه و گاه بی کلاه - گاه موی بلند و گاه تراشیده - گاه با یقه باز و گاه بسته .............
یکدیگر را دوست داشتید . در کنار من قول و قراری داشتید.
آمدید زبان آموزید تا فرهنگ خود را اشاعه دهید.
آنقدر که به دستمال اتللو و دزدمونا توجه داشتید به من عنایت
نداشتید.
*******
این منم، " حکیم ابوالقاسم فردوسی " سرآمد شاعران جهان.
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی. **
" لشکر " من را " lascar" نامیدند - " پردیس" من را " paradise "نامیدند - "نام " من را " name " نامیدند -
" نو " من را " new " نامیدند - و..............
******
فرزندان عزیزم؛ خود باشید و آزاده، استوار باشید و پاینده .
بیاد داشته باشید؛
هر آن کس که شد کشته زیران سپاه .
بهشت برینش بود جایگاه.
ادامه دارد. .......... صفدری