انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

با سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی . سالهاست که عده ای از فارغ التحصیلان دبیرستان جمعی از دوستان و اکثر معلمین را یافته اند و سالانه حدود سه گردهمائی جهت تجدید دیدار و یادآوری خاطرات و گپ و گفتگو و قیل و قال و قرار و مدار باهم دارند . هسته اولیه این تجمع که اکنون به شناسائی بیش از 390 نفر انجامیده با ده نفر از دانش آموختگان سال 50 شروع شده ، امید است به همت شما به تمام فارغ التحصیلان دکتر نصیری دسترسی پیدا کنیم . با آرزوی موفقیت برای همه شما رئیس دانا

بایگانی

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

من وهمکلاسیهای عزیزم  ( 6) 
سه شنبه ها بچه ها با انگیزه بیشتری به مدرسه می آمدند - زنگ  دوم  ورزش داشتیم  - آ قای شبانکاره ، معلم ورزش ،بچه ها را به
 چند گروه تقسیم می کرد. عزتی ، فشندکی، فدایی و گرجی و ..... تیم والیبال و ستوده  - از بچه های تجربی - و همیشه آماده  برای بازی ، خبازان ، کلانتری ،  حصاری و........تیم بسکتبال و رضایی، فیض خانی، مسعودی ،مرادی ،و. صحبتی و.....تیم فوتبال و خوینی ها و دانشمند ،تیم پینگ پنگ  و رییس دانا و برزگر وبعضی از بچه ها  در کلاس می ماندند  و تکلیف ریاضی حل می کردند. .  
. بعضی ها هم عضو  تیم تماشاچی بودند.    استاد حسن زاده با ماشینش وارد حیاط مدرسه شد .  از زیر تور والیبال عبور کزد. ،سرش را بشدت خم  کرد تا به تور نخورد.بچه ها شروع به کف زدن نمودند.
ماشین را در گوشه حیاط پارک  کرد و به تیم والیبال بچه ها
پیوست. بچه ها در پوست خود نمی گنجیدند - استاد فیزیک و بازی با بچه ها  !!!!.                       آخر زنگ بعضی از بچه ها ،با خواهش و تمنی
 از نگهبان  درب مدرسه ،به آنطرف خیابان رفته و  "  دو  " ریال
نان بربری می خریدند.( یک دو زاری و یک دهشاهی).

بعد از یک ساعت ورزش و دویدن ،آن تکه نان داغ و تازه  را
چنان با ولع می خوردند که لذت آن هرگز قابل توصیف نیست.
مخصوصاً روزهای سرد زمستانی.
آن روز جواد بعد از خریدن نان،دوان دوان وارد مدرسه شد.
دیگر فرصت خوردن در حیاط نبود. معاون مدرسه  با دنبال کردن
بچه ها،آنها را بطرف کلاس ها هدایت کرد. جواد چاره ای جز
پنهان کردن نان تازه ، در زیر ژاکت  ،نداشت .

معلم  حساب  استدلالی  که بسیار  جدی و  سخت گیر بود  وارد کلاس شد.
مبصر کلاس  بر پا داد .استاد بطرف  تخته سیاه رفت و شروع کرد به توضیح دادن در باره معادلات سیال.
 هرزگاهی که پشتش  به سمت بچه ها  بود ،هر یک از دانش آموزان با شیوه  خاص خود  طلب تکه ای نان می کردند.
بعضی ها با کشیدن  دست به صورت  و ریش گرو گذاشتن و
بعضی ها هم با گرداندن چشم در حدقه ،نان تازه   می خواستند .
جواد فرصت جواب دادن به این همه مشتری را نداشت.
در یک لحظه تکه ای نان از جناح چپ کلاس به جناح راست پرتاب شد و در دستان فریدون جای گرفت و  این همان لحظه ای بود که
 معلم بر گشت تا به دانش آموزان  توضیحی بدهد. بیچاره در حین ارتکاب جرم دستگیر شد.
او را صدا کرد ؛ به شدت تنبیه و از کلاس اخراج شد.

                                   *****
وارد کلاس شدم.بچه ها بر خاستند. بطرف تخته رفته و با مقدمه ای مشتق و مشتق پذیری یک تابع را در نقطه ای معین توضیح دادم. سعی کردم  هر آنچه که میدانم  و آنچه که از اساتید خودم
استاد سیاسی و علی آبادی یاد گرفته بودم به بچه ها منتقل کنم.
ضابطه تابعی را نوشته و از بچه ها خواستم مشتق پذیری آن را
در نقطه 2  بررسی کنند.
                   .             *****
وقتی بسوی بچه ها برگشتم، ساندویچ کوچکی از  زیر میز
،بسمت دانش آموز  دیگری منتقل شد. رنگ از رخسارش پرید.
با تشویش و نگرانی بمن نگاه می کرد. گفتم ::حالا اگر این سوال  را چند دقیقه دیگر حل کنید اشکالی ندارد. از حالا چند دقیقه فرصت دارید  هر آنچه که دارید میل کنید..
شروع به قدم زدن کردم. تعارف  و بفرمایید بچه ها فضای کلاس را پر کرد. دقایقی بعد با اشتیاق  زیادی شروع به حل مسئله نمودند..........     ادامه دارد.         صفدری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۱۳:۰۷
محمد علی رئیس دانا

محضر اساتید معزز و فارغ التحصیلان محترم دبیرستان دکترنصیرى بویژه اعضاى گرامى گروه میرسانم :
بادرخواست وعلاقمندى دوستان ونیز تصویب هیأت مدیره دبیرستان ، مقرر است

از ساعت ١٨٠٠چهارشنبه یکم دى ماه ،

چهل و ششمین گردهمائى اساتید وفارغ التحصیلان ، در محل آزمایشگاه مکانیک خاک واقع در کوى دانشگاه مقابل تربیت بدنى دانشگاه تهران برگزار گردد .

هرسؤالى داشتید با آقاى دکتر خبازان تلفن ٠٩١٢٢٣٧٣٥١٩ یا تلفن ٠٩١٢٣٣٩٧٥١٠ جناب پشنگپور تماس اخذ فرمائید .

خبر توسط جناب پشنگپور منتشر شده .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۵ ، ۰۹:۱۴
محمد علی رئیس دانا

سلام - فردی که برای سومین بار - یک درخواست را در نظر خصوصی ارسال کرده { بر خلاف عرف ثابت ماندن 5 پست اصلی در ابتدای وبلاگ -- برای توجه ایشان }

به خودش زحمت بده و مطلب 5 آذر بنده را مرور کنه

این متن سه روز بالا باقی می مانه بلکه ایشان روئیت کنند !!!


"

جناب آقای رئیس دانا با سلام و احترام

 

این سومین درخواست بنده در مورد آدرس تماس جناب غلامعلی خرقانی ( دوست، بچه محل و همکار بانکی ) از حضرتعالیست ، که متاسفانه حتی جواب نه هم ندادید !؟

"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۲۳:۴۲
محمد علی رئیس دانا

هفت وصیت و هفت آرزو از بانوی بزرگ کودکی‏‌ها توران میرهادی

1 -  تبدیل کار تربیتی به عشق، به فضای محبت و احترام. فضایی که کودکان با عشق بزرگ شوند، رشد کنند، توانایی های شان شکوفا شود و بیش از هر چیز احساس امنیت کنند.

2 -  برداشتن رقابت به هر شکل از محیط تربیتی. رقابت ویرانگر است. معنا و مفهوم هر کار را دگرگون و تخریب می‏‌کند. برتر، بهتر، ترها و ترین‏‌ها وجود خارجی ندارند. فریب رقابت را نباید خورد.

3 -  جایگزین کردن مشارکت در همه‏‌ی کارها و در همه‏‌ی سطوح. در خانواده، در مهد کودک، در جامعه‏‌ی کوچک، در جامعه‏‌ی بزرگ. لذت کار دسته‌جمعی سازنده است، توان و اعتماد، دوستی و محبت به وجود می‏‌آورد.

4 -  پرهیز از هرگونه داوری درباره‏‌ی کودکانِ درحال رشد. ضعف و پیشرفت، خوب و متوسط برای کودکان مفهومی ندارد، برای آن‏‌ها پرونده نسازیم. در تعامل مداوم، امکانات رشد را فراهم کنیم.

5 - پرهیز از دام‌‏های تکنولوژی و تبلیغات. فناوری تجارتی سودآور شده است و دامی‏ تازه برای مصرف‏‌گرایی از راه تبلیغات است. گاه احساسِ آقایی تکنولوژی بر انسان را داریم. انسانی که هوش، ذکاوت، اندیشه و توانایی‏‌های خود را در اختیار هدف‏‌های مجازی می‏‌گذارد.

6 -  پرهیز از گذاشتن بار سنگین بر دوش کودکان. کار ما ایجاد فرصت‎ها و آزاد گذاشتن کودکان است. پیش افتادن و عقب ماندنی مطرح نیست. آموزش زبان و فناوری‎های الکترونیکی دیر نمی‎شوند. یاد گرفتن چند عبارت یا زدن چند دکمه، آموزش نیست، نوعی فشار بیهوده و گاه بسیار گمراه کننده است.

7 - رفتن به سوی طبیعت و باز هم طبیعت. طبیعت با انسان صادق است. هر لحظه‏‌ی آن اکتشافی است نو. در طبیعت با دنیای خلقت، تنوع بی‎پایان و شگفتی‎های باورنکردنی آن روبه‎رو هستیم. شناختن طبیعت و حفظ آن، شوق انگیز، بلکه لازم و حیاتی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۲۲:۳۵
محمد علی رئیس دانا

سلامی به گرمی 50 ساله { بنده ورودی سال 44 به دبیرستان دکتر نصیری هستم } .

دوستان زیادی پیغام های خصوصی می گذارند -- در صورتیکه مثلا خواهان آدرس یا تلفن فلان دوستشان هستند -- بنده هم از اون دوست مورد نظر ردی ندارم -- متاسفانه پیغام متقاضی را هم بعلت انتخاب تیک خصوصی امکان عمومی کردنش را ندارم --- تا حد اقل اگر دیگر دوستان می توانند کمکی برای درخواست کننده باشند با وی همیاری کنند .


مطلب دوم : این وب مجهز به نمایش عکس که یک سبقه قدیمی تر هم ( اونجا عکسها پایدار نبود )  یدک می کشد تا سه سال پیش { بعد از فوت دوست و همکلاسی گرامیم جناب آراسته فرد } مرجع ارتباط بین دوستان بود .

با فوت ایشان بیش از 30 جلسه خصوصی برگزار شد تا حداقل یک حسابدار جای خالی ایشانرا پر کند -- حاصل جلسات تعریف و منصوب شدن چارت مدیریتی و معاونت و حسابدار و هیئت مدیره شد { در تشکیلات چارت شده به بنده حقیر پست بازرس را دادند -- از آن تاریخ تا مدتهای مدید از رئیس هیئت مدیره و مدیریت حسابها مکرر در مکرر گزارش کار برای بازرسی خواستم -- اگر این گزارش ها بدست شما ها رسیده ؟؟؟؟ به بنده هم بدهید تا بخوانم -- بنا براین عملا پست انتصابی بنده هم پوچ و بی معنی بوده -- بنا بر همین سیکل رفتار می دانید و می بینید که حدود 2.5 سال است که از اداره تشکیلات ( حدود سیزده سال اداره تشکیلات اعضای دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری با بنده بود -- و  تنها فردی که همواره یاور بود جناب سرهنگ پشنگ پور بودند که صمیمانه از ایشان قدردانی کرده و می کنم ) کناره گیری کرده ام .


ناگفته نماند بنده بعد از حدود  5 سال از شکل گرفتن این گروه توفیق پیوستن به انجمن را پیدا کردم و از این توفیق بسیار خوشحال شده و هستم .

در همان اولین جلسه از پیشکسوتان و مجریان این جلسات بنوبه خودم بسیار تشکر کردم و ابراز همکاری نمودم -- در آن جلسه مرحوم آراسته فرد یک لیست 24 نفره دست نویس به بنده تحویل داد ( به یادگار از ایشان هنوز دارمش ) -- از دومین جلسه حضورم به بعد همکاری تنگا تنگ با دوستان را شروع کردم و احتمالا از سومین جلسه حضورم به بعد اداره جلسات را بعهده گرفته و جلسات را بجای یک رستوران خصوصی مدتها در یک باشگاه نیمه خصوصی وابسته به جهاد ( در پونک ) وسیعتر و ارزانتر و مدتها هم در باشگاه معلمان منطقه 8 و .... برگزار نمودم و . . .

من روزی که تشکیلات جدید شکل گرفت یک لیست کامپیوتری و سورت شده 394 نفره را تحویل دادم ( در تمامی این سیزده سال هم بعد از هر جلسه فورا افراد جدید را به لیست اضافه می کردم و لیست را بروز رسانی می کردم و از اعضا هرکه درخواست می کرد فایل اکسل اعضا را در اختیارش می گذاشتم ) در این 2.5 سال اخیر بار ها خودم تمایل داشته ام از آخرین لیست های اعضائ داشته باشم -- اگر دست شما رسیده ؟؟؟ برای منهم بفرستید !


در ضمن در همان جلسه بنده را هم از مطلب زدن در وبلاگ ایجاد شده توسط خودم منع کردند { که بیش از 2 سال رعایت فرمانبرداری از دستور کردم }

اخیرا در وبلاگ مطالبی که در ارتباط با معلم - دانش آموز و آموزش و پرورش می باشد را برای دل خودم نشر می دهم .

در همین فاصله دوستانی بوده اند که نظراتی بصورت عمومی نوشته اند که در همان تاپیک هویدایش کرده ام ( تاقبل از این اتفاق ها مشخصات افراد جدید را در لیست سال فارغ التحصیلیشان انتقال می دادم -- از بعد از منع شدن - فقط نظرات عمومی را در همان تاپیک رونمائی می کنم ) .

لیکن بعلت محدودیت های وبلاگ  رو نمائی نظراتی که بصورت خصوصی تیک می خورند مقدور نیست . دوستانی که تمایل دارند پیامشان در روئیت همگان قرار گیرد این نکته را رعایت کنند .

این مطلب نه بابت گله مندی از تیم مدیریتی جدید { که همواره بعد از هر جلسه از تک تکشان تشکر نموده ام } - بلکه برای گوشزد به دوستان برای نشر عمومی نظراتشان تحریر شد .


به امید روزی که تمامی دوستان و معلمین عزیز زحمت کشیده در دبیرستان دکتر نصیری شناسائی و گرد هم جمع شوند .

و تشکر از تیمی که مدیریت جلسات را در این 2.5 سال و سالهای آتی بعهده داشته و خواهند داشت .

دوستدار همگی شما رئیس دانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۵ ، ۱۲:۰۸
محمد علی رئیس دانا