ده فرمان معلمی از #توران_خانم
1_معلم باید متواضع باشد
معلم همیشه میآموزد : از شاگرد، از پدر و مادر، از مستخدم مدرسه، و در هر شرایطی میآموزد. خودش هم شاگرد است و هم معلم. به همین سبب نمیتواند چیزی را برای خودش نگه دارد، میخواهد بگیرد و رد کند. بنابراین، اگر متواضع نباشد و طلبگی نداشته باشد، نمیتواند همیشه بیاموزد
2_معلم باید با حوصله باشد
کار تعلیم و تربیت خیلی طولانی است معلم ذره ذره از زحماتش نتیجه میگیرد. کار معلم مثل کلید برق نیست که در یک حرکت آن را میزنید، چراغ روشن میشود. ممکن است از هزاران حرکت فقط یک نتیجه بدهد. بنابراین معلم باید حوصله داشته باشد، حوصله ی گوش دادن، حوصله ی کشف کردن، حوصله ی راه یابی، حوصله ی حل کردن مشکلات و انواع حوصله ها.
3_معلم باید دقیق باشد
اگر معلم دقیق نباشد نمیتواند ببیند. از لحظه ها و رفتارها میگذرد. از علامت هایی که شاگرد میدهد، پدر و مادر میدهند، میگذرد. پس فقط دقت معلم است که میتواند او را در زمینه ی کارش راهنمایی کند.
4_معلم باید حالت بی طرفی علمی داشته باشد.
یعنی تعصب نداشته باشد. زود قضاوت نکند و زود به نتیجه نرسد، بلکه مثل یک دانشمند شرایط را سبک سنگین کند، علت را بیابد و پیش از قضاوت، سنجش های لازم را درباره شاگردش، کارش، رشته درسی اش و خودش انجام دهد.
5_معلم باید پایداری و مقاوت داشته باشد.
اگر امروز معلم کارش به نتیجه نرسید، فردا کار کرد و باز هم به نتیجه نرسید، پس فردا و روزهای دیگر هم کارش نتیجه نداد، هم چنان در جهت مقصود، پایداری کند تا شاگردش، خودش، کلاسش و مدرسه اش را به مقصد نزدیک کند. تا پدر و مادر را در زمینه ی هدایت کردن فرزندشان راهنمایی کند.
6_معلم باید ذهنی باز داشته باشد.
گیرنده های معلم مثل گیرنده های تلویزیون در همه جهت باید کار کند و هیچ وقت بر روی یک موضوع نایستاد. اگر معلم دیگری تجربه ای کرده است، ذهن باز معلم است که میتواند این تجربه را بگیرد و بسنجد و از آن بهره بگیرد. اگر بچه ای کار تازه ای کرد، ذهن باز معلم میتواند از کار تازه ی آن بچه نکته ای بیاموزد که کار معلمی را ثمر بخش کند. اگر معلمی مقاله ای میخواند، ذهن باز اوست که میتواند نکته هایی از آن مقاله دریافت کند، اگر در جایی پژوهشی شده است، ذهن باز معلم از آن پژوهش بهره ای برای کارش میگیرد. ذهن معلم باید نسبت به تاثیرات خارجی باز باشد و واهمه ای نداشته باشد.
7_معلم باید انعطاف داشته باشد.
خطری که معلم ها را همیشه تهدید میکند، این است که در روش و سبک شان متخصص میشوند، یعنی میگویند : من جز این روش تدریس، هیچ روش دیگری را قبول ندارم. چنین چیزی درست نیست. باید قبول کرد و انعطاف داشت، رفت، دید، فهمید، نشست و گوش کرد. در حقیقت معلم باید گوش ها، چشم ها و ذهن باز در برابر همه ی تاثیرات داشته و انعطاف پذیر باشد.
8_معلم باید با شاگردانش رابطهی صمیمانه و انسانی برقرار کند.
در چنین حالتی است که محیط آماده میشود برای اینکه بچه بیاموزد. متاسفانه ما به نقش این رابطه ی صمیمانه به اندازه کافی آگاه نیستیم. این رابطه ی صمیمانه گاه با یک نگاه یا یک لبخند یا یک نوازش یا گفتن جنبه ای کوتاه ایجاد می شود. به هر حال چنین رابطه ای خیلی درونی است و آنچه به وجودش میآورد خیلی متفاوت است. نمیشود فرمول وار گفت. فقط باید مهارت داشت و به جا و به موقع حرکت مناسب را کرد.
9_ معلم باید ظرافت و تعمق داشته باشد
... من گاهی در فیلم ها میبینیم که دارند تلفن یا دستگاه رادیو و یا تلویزیون را سیم پیچی میکنند، سیم های نازک را میکشند و به هم وصل میکنند، یا نحوه ی استفاده از وسایل جراحی را میبینم که چقدر کار ظریفی است، ناگهان به نظرم میرسد، که کار معلم از این هم ظریف تر است. در کار تعلیم و و تربیت موج ها را نمیشود دید و ثبت کرد... حالا فکرش را بکنید معلم تا چه قدر در کارش باید ظرافت داشته باشد تا بتواند همه ی موج ها را در جهت پیشرفت کارش به حرکت درآورد... یکی از کسانی که در عمل به این نکته رسیده بود «جبار باغچه بان» بود... معلم در حین کار عملی ورزیده میشود و تئوری چندان به کارش نمیآید.
10_معلم باید قدرت طراحی و پیش بینی داشته باشد.
من روی این صفت تکیه میکنم. معلم باید زمان لازم برای مطالعه، طراحی و پیش بینی را داشته باشد و این طراحی را مثل یک دانشمند انجام بدهد. یعنی کار مستند و صحیح بکند و دقت واقعی علمی داشته باشد.
«آنچه گفتم به ترتیب اهمیت نبود، چون هر یک از این صفت ها در جای خودش بسیار مهم است و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد.»
برگرفته از کتاب : #گفتگو_با_زمان