انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

با سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی . سالهاست که عده ای از فارغ التحصیلان دبیرستان جمعی از دوستان و اکثر معلمین را یافته اند و سالانه حدود سه گردهمائی جهت تجدید دیدار و یادآوری خاطرات و گپ و گفتگو و قیل و قال و قرار و مدار باهم دارند . هسته اولیه این تجمع که اکنون به شناسائی بیش از 390 نفر انجامیده با ده نفر از دانش آموختگان سال 50 شروع شده ، امید است به همت شما به تمام فارغ التحصیلان دکتر نصیری دسترسی پیدا کنیم . با آرزوی موفقیت برای همه شما رئیس دانا

بایگانی

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

هشتاد سال از نامگذاری ایران می گذرد!
در فروردین سال 1314 خورشیدی طبق بخشنامه وزارت امور خارجه و تقاضای دولت وقت ، نام رسمی ایران ( به جای پرس ، پرشیا و غیره ) برای کشور ما انتخاب شد . در مغرب زمین از قرون وسطی ، ایران به نام هایی از قبیل : پرس ( فرانسوی ) ، پرشیا ( انگلیسی ) ، پرسیس ( یونانی ) نامیده شده است . اسمی که امروز" ایران " گفته می شود بیش از 600 سال پیش " اران " Eran تلفظ می شد .
سعید نفیسی در دی ماه 1313 نام " ایران " را به جای " پرشیا " پیشنهاد کرد . این نامگذاری در آغاز مخالفانی نیز داشت و براین باور بودند که در " پرشیا " فرهنگ و تمدنی نهفته است که نمی توان آن را حذف کرد و شناخته شده و بین المللی نیز است ؛ اما حامیان نامگذاری ایران ، اعتقاد داشتند که واژه ایران بسیار کهن و بر اقتدار سیاسی کشور می افزاید .

" واژه ایران " بسیار کهن و قبل از آمدن آریایی ها به سرزمین مان اطلاق می شد و نامی تازه و ساخته و پرداخته نیست . پروفسور آرتور اپهام پوپ ( 1969 – 1881 میلادی ) ایران شناس مشهور امریکایی در کتاب " شاهکارهای هنر ایران " که در سال 1338 توسط دکتر پرویز خانلری به زبان فارسی ترجمه شده است ، می نویسد : « کلمه ایران به فلات و توابع جغرافیایی آن حتی در هزاره پیش از آمدن آریاییان نیز اطلاق می شود »

واژه " ایران " از دو قسمت ترکیب شده است . قسمت اول به معنی اصیل ، نجیب ، آزاده و شریف است . قسمت دوم به معنی سرزمین یا جا و مکان است .

در شاهنامه فردوسی بارها کلمه " ایران " به کار رفته است . ده ها بار ترکیباتی نظیر : بزرگان ایران ، بر و بوم ایران ، ایران و توران ، ایران و روم ، ایران زمین ، شهر ایران ، ایران و انیران و نیز بیش از 350 بار " ایرانی و ایرانیان " .

معنی واژه " ایران " سرزمین آزادگان است . فردوسی در شاهنامه در باره خوی آزادگان ( ایرانیان ) چنین می سراید :

تو با دشمن ار خوب گفتی رواست / از آزادگان خوب گفتن سزاست

دکتر محمد معین ( 1293 – 1350 ) ادیب و سخنور نامی ایران در خصوص ریشه واژه ایران می نویسد : « اصل و ریشه Arya هر چه باشد ، این قدر واضح است که این کلمه به تداعی معانی بسیار را به خاطر می آورد . مللی که متعلق به بخش خاوری هند و اروپائیان بودند ، خود را بدین نام مفتخر می دانستند . آرین Aryan از واژه آریا Arya مشتق است . اجداد مشترک ملل هند و ایران خود را بدان نام معرفی می کردند . واژه ایران ، خود از همین ریشه آمده است »

دکتر بهرام فره وشی ( 1304 – 1371 ) ایران شناس و استاد پیشین دانشگاه تهران در خصوص ریشه واژه ایران می نویسد : « ایران در زبان اوستایی به صورت ائیریه Airya و در زبان فارسی باستان اریه Ariya آمده است . در اوستا هم نام قومی ایرانی به معنی شریف و نجیب و اصیل است . این واژه در زبان ایرلندی کهن هم به همین معنی است . قسمت اول کلمه ایرلند Ir – Land به معنی نجیب و شریف و قسمت دوم آن به معنی سرزمین است . ایرلند به معنی سرزمین نجباست »
منبع : برگرفته از مقاله " چگونه ایران شدیم ؟ " نوشته مجتبی انوری 1386

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۰۷
محمد علی رئیس دانا

داگلاس_نورث، اقتصاددان آمریکایی و برندۀ جایزۀ #نوبل_اقتصاد در سال ۱۹۹۳می‌گوید :

«اگر می‌خواهید بدانید کشوری توسعه می‌یابد یا نه، سراغ صنایع و کارخانه‌های آن کشور نروید. اینها را به‌راحتی می‌توان خرید یا دزدید یا کپی کرد. می‌توان نفت فروخت و همۀ اینها را وارد کرد. برای اینکه بتوانید آیندۀ کشوری را پیش‌بینی کنید، بروید در #دبستان‌ها؛ ببینید آنجا چگونه بچه‌ها را #آموزش می‌دهند. مهم نیست چه چیزی آموزش می‌دهند؛ ببینید #چگونه آموزش می‌دهند. اگر کودکانشان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظم‌پذیر، خطر‌پذیر، اهل گفتگو و تعامل و برخوردار از روحیۀ مشارکت جمعی و همکاری گروهی تربیت می‌کنند، مطمئن باشید که آن کشور در چند قدمی #توسعۀ_پایدار و گسترده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۰۳
محمد علی رئیس دانا

عنوان شعر: کفن

یک معلم را زنش دعوا نمود
چشمها بست و زبانش را گشود

مردگانش را تماما یاد کرد
یک به یک از قبرشان آزاد کرد

گفت ای بیچاره آجیلت کجاست؟
عیدی یک گله فامیلت کجاست؟

کو لباس نو برای دخترم
خاک عالم گشته اینک بر سرم

میوه و شیرینی ات کی می رسد؟
هفت سین وقت گل نی می رسد!؟

مرده شورت کی برد راحت شوم؟
کی شود من نیز خوش دولت شوم؟

مرد بیچاره زبانش لال گشت
زان همه لطف زنش بد حال گشت

انقلابی در دلش ایجاد شد
فکر بکری کرد و زان پس شاد شد

گفت ای درد و بلایت بر سرم!
کل اینها را برایت می خرم

بی خیال قسط ها و وام ها
زد به بازار و دوان شد گام ها

بهر فرزند و زنش کولاک کرد
از دل و ذهنش خساست پاک کرد

همسرش خوشحال و دختر خنده رو
همچو آهو می شد از کویی به کو

شهرها پاساژها را فتح کرد
همسرش او را دمادم مدح کرد

بسته ای کوچک برای خود خرید
لیکن آن را دخترش یکباره دید

گفت بابا! این برای مادر است؟
گفت نه؛ بابا بر این واجب تر است

عید شد باب دل آنها ولی
در دل آن مرد آتش منجلی

پول عیدی گله را خوشنود کرد
گرچه جیب مرد را نابود کرد

یک سفر سوی شمال عازم شدند
پس تمام پول ها لازم شدند

سیزده هم رفت و مرد آسوده شد
قلب او از غم شبیه دوده شد

کاغذی آورد و آن شب را نخفت
کل بغض خویش را اینگونه گفت

همسرم ایام راحت می رسد
روزگار چون بهارت می رسد

مرگ خود را مهر و کابینت کنم
جان خود با عشق تقدیمت کنم

دخترم فرخنده و شاداب باش
شاه بیت شعر های ناب باش

بسته ای که آن زمان بابا خرید
مادرت هم هیچ وقت آن را ندید

جامه ای باشد برای مرگ من
ناز بابا! نام آن باشد کفن

جان بابا! دل ز دنیا کنده ام
از حقوق اندکم شرمنده ام

بسکه با فکر پریشان می روم
اشتباهی در خیابان می روم

گر روم روزی به زیر چرخ ها
می روم آرام تا پیش خدا

با حقوق و پول سود خون بها
مادرت هم می شود از غم رها

همسرم! از بیمه پولت را ستان
زندگی را کن مثال بوستان

خون بها را ده به بانکی معتبر
تا بگیری سود پول بیشتر

من حسابش را دقیقا کرده ام
روی کاغذ مو به مو آورده ام

گر حقوق من دو میلیون کمتر است
سود خون من از آن افزونتر است

این دو را هر ماه باهم جمع کن
قبر شوهر را سراسر شمع کن

فرض کن من شرکت گازی شدم
یا نه بهتر مثل یک قاضی شدم

گرچه شاید باز هم کمتر بود
از معلم ها ولی برتر بود

باز هم صد شکر گر آسوده ام
قبل مرگ خود معلم بوده ام

الامان از دست مزد کارگر
از حقوق بی فروغ رفته گر

گر که بودم جزیی از میراث من
همسرم می کرد خود من را کفن

داد از بهزیستی و ارشاد ما
کی رسد بر گوش دولت داد ما

من که مردم لیک بهر تسلیت
می رود روحم پس از من هر جهت

سوی آن نان آوران پانصدی
سوی آن یارانه گیران صدی

سوی آنهایی که سالی تا به سال
شد براشان گوشت خوردن یک محال

این عدالت جزیی از تقدیر ماست
ما اسیرانیم این زنجیر ماست

قصه مان از غصه ها لبریز شد
گوش و چشمان فتا هم تیز شد

لیک باکی نیست تا آخر بخوان
پس کپی کن بر سر قولت بمان

تا رسد این قفل بر دست کلید
بر در کابین تدبیر و امید

پس بزن فوروارد و روحم شاد کن
خلق را از غصه ها آزاد کن

شعر از: ا.ق دارا
تاریخ‌ ۲۲ اسفند ۹۴
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۰۰
محمد علی رئیس دانا