انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

با سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی . سالهاست که عده ای از فارغ التحصیلان دبیرستان جمعی از دوستان و اکثر معلمین را یافته اند و سالانه حدود سه گردهمائی جهت تجدید دیدار و یادآوری خاطرات و گپ و گفتگو و قیل و قال و قرار و مدار باهم دارند . هسته اولیه این تجمع که اکنون به شناسائی بیش از 390 نفر انجامیده با ده نفر از دانش آموختگان سال 50 شروع شده ، امید است به همت شما به تمام فارغ التحصیلان دکتر نصیری دسترسی پیدا کنیم . با آرزوی موفقیت برای همه شما رئیس دانا

بایگانی

۴ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

من و همکلاسیهای عزیزم   ( 7)

پیرمرد  گیج و متحیر  ولی کنجکاوآنه  با حرکتی  آرام و  پانتومیم وار از بین دانش آموزان عبور  کرد  تا شاید صاحب صدا را  بیابد.
دستهایش را به طرفین باز کرده  و عقاب وار دنبال شکار می گشت. از پشت عینک ذره بینی ،با صورتی گرد، بی مو  و  چروکیده به دانش آموزان  ته کلاس خیره شده بود.
                                     *****
اصالتا یزدی  ولی متولد  بمبیی بود. وقتی به سمت راست کلاس
می رفت  صدای گریه کودکی نوزاد  از سمت چپ  شنیده می شد،و هنگامیکه به سمت  چپ کلاس وارد می شد صدا از
سمت راست شنیده می شد.

نگاهش  روی ردیف آخر کلاس متمرکز شده بود،
 مخصوصا  تورج ،کریم ، حسین و  محمدعلی ولی آنها بقدری ساکت و طبیعی بنظر می رسیدند که برایش باور کردنی نبود.
کم کم صورتش سرخ شد و عصبانی بنظر می رسید. دیگر تمرکزی برای تدریس نداشت.سکوتی مطلق همراه  با ترس و وحشت تمام کلاس را فرا گرفته بود. اولین بار بود که با چنین وضعیتی روبرو می شد. زیر لب  به انگلیسی کلماتی را زمزمه می کرد:!!Bloody !! -Bloody  (لعنتی!!! -لعنتی!!!).
به هر دانش آموزی  خیره می شد،رنگ از رخسارش می پرید.
                                      ***
ناگهان صدای زوزه گرگی مرا به خود آورد. نگاهی به دانش آموزان انداختم. قد و قامتی بلند و چهره هایی خشن و ناهنجار
داشتند.                      
                                       ***
روزی که ابلاغ تدریس گرفتم،منطقه  2  را پیشنهاد دادند.
نپذیرفتم. دوست داشتم  در  منطقه  10 محل تحصیلی خودم
و مخصوصاً  دبیرستان دکتر نصیری تدریس  کنم.
باورشان نمی  شد :: پسر مگر عقلت کم است، همه آرزو
دارند  در اینجا تدریس  کنند. بیشترین تدریس خصوصی را
دارد. محیطی آرام  و مدارسی استاندارد  دارد. نپذیرفتم!!.
عصبانی شدند. ابلاغم  را برای دبیرستان  ستارخان واقع در خیابان (اشرف
پهلوی سابق) در انتهای خیابان مالک اشتر نوشتند.
گفته می شد  بچه های بسیار ناهنجاری دارد.
روز اول مهر وارد مدرسه شدم. ابلاغم  را به معاون تحویل دادم
نگاهی بمن انداخت و لبخندی زد و گفت بفرمایید اطاق دبیران.
 وارد دفتر شدم. بیشتر دبیران با سابقه ومسن بودند.با تعجب بمن نگاه می کردند.یکی از آنها گفت:: پسرم ،چی میخوای ؟گفتم برای تدریس آمده ام. با تعجب بیکدیگر نگاهی کردند. وقتی از معاون ، برنامه هفتگی خواستم،گفت فعلا احتیاجی نیست.حالا امروز را کلاس بروید!!!                                                                            
                                       *****

وارد کلاس شدم.اتاقی  بزرگ با دیوارهایی کثیف  و پراز  نوشته، . میزها یی در سه ردیف و نامرتب  . قاب عکسی ازشاه با شیشه ای  ترک خورده  به دیوار آویزان  بود بسیار شلوغ و پر هیاهو  . چهره هایی  درس نخوان و پر شرارت  داشتند. ناگهان ساکت شدند.
شاید از اینکه نو جوانی را برای تدریس آنها قربانی کرده بودند
متعجب شده بودند. سرم رو به پایین بود. جرات نگاه کردن به
اینهمه چشم را نداشتم. عرق از سرو رویم جاری بود. یک بار ازبین
دانش آموزان تا انتهای کلاس رفتم و برگشتم. ناگهان دوباره صدای زوزه گرگی شنیده شد. صدای خنده وقهقهه کلاس را فرا گرفت. برگشتم و نگاهی به بچه ها انداختم. منتظر عکس العمل
من بودند. بمن خیره شده بودند. شاید دوست داشتند عصبانی
می شدم.                         ****.
لبخندی زدم.با صدای بلندی گفتم::آفرین!!!!!   واقعآ آفرین!!!!
هزاران دکتر ، مهندس ،وکیل و...........وجود دارند اما فقط
یکنفر شهرت جهانی دارد::  چارلی چاپلین.  کسی
که این صدا را
تقلید می کند واقعا هنرمند است. قبل از اینکه درس را شروع
کنیم چند لحظه ای از هنرش استفاده کنیم. بدون آنکه بدانم کیست
گفتم:: بفرمایید این جا.  نه  اصلا در همان جا برای بچه ها این کار  رو  انجام بده.
زمزمه کلاس را فرا گرفت. حالتی خودمانی پیش آمده بود.
ناگهان چند تا از بچه ها در حالیکه به دانش آموز دیگری اشاره می کردند، فریاد زدند:: همایون بلند شو دیگه!!!!!
تازه صورتش را شناختم. تشویقش کردم  بیاید و در جلوی بچه ها
صدای گرگ را تقلید کند.
دیگر کلاس در اختیار من بود.  و  شروع کردم.
ادامه دارد.        صفدری.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۳:۱۰
محمد علی رئیس دانا

جدیدترین یادداشت دکتر محمود سریع القلم

۱- ۹۷ درصد مردم با اینترنت کار می کنند؛
۲- بالاترین صندوق ذخیره دولت در جهان را دارد: ۸۸۴ میلیارد دلار؛
۳- مردم نروژ چهارمین مردم خوشحال جهان بعد از دانمارک، سوئیس و ایسلند؛
۴- هر ۹ دانش‌آموز یک معلم دارند؛
۵- طی ۲۳ سال گذشته، نرخ تورم حدود ۲ درصد بوده است؛
۶- طی ۳۵ سال گذشته، نرخ بیکاری حدود ۴ درصد بوده است؛
۷- با پنج میلیون جمعیت، ۳۴۵ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارد؛
۸- طولانی‌ترین تونل جاده‌ای جهان را دارد: ۲۴٫۵ کیلومتر؛
۹- کشور بر اساس قانون اساسی ۱۸۱۴ مدیریت می‌شود: ۲۰۳ سال پیش؛
۱۰- ۳۳ درصد کشور جنگل است؛
۱۱- ششمین کشور در راحتی کسب و کار در میان ۱۸۹ کشور؛
۱۲- کشور ۱۱۴۵ سال پیش تأسیس شده است؛
۱۳- ۶۸ درصد جامعه شاغل است؛
۱۴- در دموکراسی، بهداشت، آزادی بیان و کیفیت زندگی، رتبه اول جهانی را دارد؛
۱۵- کشور با مجموعه‌ای از دولت رفاه، نظام سرمایه‌داری و سوسیال دموکراسی مدیریت می‌شود؛
۱۶- ۳۰ درصد نیروی کار توسط دولت به کار گرفته شده است؛
۱۷- صنایع نفت، مخابرات، آلومینیوم، توربین‌های آبی و بزرگترین بانک، دولتی است؛
۱۸- ۷۴٫۳ درصد مردم عضو کلیسای نروژ هستند؛
۱۹- ۱۶٫۳ درصد جمعیت کشور مهاجر از خاورمیانه یا آفریقا است؛
۲۰- روز ۱۷ ماه مه که روز ملی است مردم بهترین لباس خود را می‌پوشند به تئاتر، کنسرت و جشن می‌روند؛
۲۱- با ۱۴۱۲ کشتی، ششمین ناوگان تجاری جهان را دارد؛
۲۲- اکثریت با نام کوچک یکدیگر را خطاب می‌کنند، بعضاً با اسم فامیل. افراد القاب ندارند؛
۲۳- تا سال ۲۰۲۵، مصرف بنزین برای خودروها به پایان می‌رسد؛
۲۴- چهارمین کشور در دنیا در تسلط مردم به زبان انگلیسی در خارج از کشورهای انگلیسی زبان؛
۲۵- ۸٫۷ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی؛
۲۶- امید به زندگی: مردان ۸۱، زنان ۸۴ سال؛
۲۷- دولت از بخش کشاورزی به شدت حمایت می‌کند؛
۲۸- نرخ مالیات افراد ۴۷ درصد. نرخ مالیات شرکت‌ها: ۲۷ درصد؛
۲۹- کارآمدترین و با ثبات‌ترین کشور جهان با بالاترین نرخ عدالت اجتماعی؛
۳۰- در شاخص‌های توسعه انسانی طی ۱۵ سال گذشته: رتبه اول یا دوم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۵ ، ۰۷:۳۸
محمد علی رئیس دانا

برای حضور در گردهمائی دبیران و فارغ التحصیلان این دبیرستان خاطره انگیز در ترافیک شدید گرفتار شده بودم فی البداهه این ابیات را روی کاغذ همراهم
یادداشت کردم .نقص هایش را به کمال خودتان ببخشید :

شادم امروز ، چونکه می بینم
سرورانم‌، دبیر و با فر هنگ !

تربیت کرده اند ، شاگردان
همگی عالم و ....جناب سرهنگ!


شرو شورند ولی وفا دارند
همگی ......این هوا ! صفا دارند


آن یکی مردحق ! پزشکی خوب

وان دگر ،فکر کودکان با چوب !!


آن یکی چون شما دبیر شده
دست شاگردکان لات ! اسیر شده !


راستی یادم‌ رفت ، میرخلیلی ! سفیرشده

نجفی - حاجی و فانی وزیر شده


وان دگر بیژنی ست ، مه رخسار !
رفقا .......ممدلی ، شده ، تیمسار !


وقتی ،اکبر که عاشق فیلمست !     شد : مهندس کلایه ، برجک ساز !


می شود مرتضا هم : عینک ساز !


خوش صدای اردان هم دلبری کند با ساز


وان یکی شاگرد ، که چون جانه
سالها بود : مدیر بر شفا خانه !
همکلاس عزیزمان ، پرویز !      صحبتی جان ، بشین ، نکن ، ویز ویز !


صحبتی جان من - امیر با عزت
هست چونان شما ، دبیر با غیرت


دوستان شفیق و نام آور
هر یک از دیگری فزون به هنر


یاد عباس و ممد و اکبر
بی ریائی و مهرشان ، یکسر


یاد مهرورزی عنایت را
هر گز از یاد خود نبرده ام بخدا !
او که اکنون حکیم حاذق ماست
از کلاس شما ، طبیب هم بر خاست !


یاد آن ترکه های نرم !! انار !!!!!
بریجانی - آمد - بچه ها فرار !


علی کاظمی ، طبابتش ، مطلوب
می تراشد رگ دلت! ز رسوب !!


مسعود محنتی ، رئیس و پشنگ !    دارم از هر سه ، خاطرات قشنگ


یاد یار شفیق ، فیض خانی
صفدری و کریم یزدانی
منزوی ، نبی ئیان ، قره ئی
اصغر شکور و محمود نخعی !


مهربان دوستم فریدون ..هم

نگذاشت ، هرگز از دوستی برایم کم‌
راد مردی فراری از هر دود !
شهرتش : قدرت نما - حصاری بود


او که دیپلمش ریاضی بود - نفر سوم پزشکی بود { ولی امروز ، گشته دکتر مسعود خبازان }


نازنین دوستان من ....‌‌باری


مهربان یاور قدیم ..‌‌‌....غفاری


اینک ای دوستان دیرینم :

                                       یاوران عزیز و شیرینم
                                       تا توانید ، در کنار هم

                                       دور ریزید ، غصه ها و هر غم


توضیح اینکه چند بیت آخر را از گذشته به این مجموعه اضافه کرده ام .
مخلص همگی - رضا قوی فکر دی ماه ۹۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۵ ، ۱۲:۵۴
محمد علی رئیس دانا

این شعر فردوسی رو بخونید که ۹۰۰ سال پیش سروده و دل و تن آدم رو میلرزونه :



چو ناکس به ده کد خدایی کند
کشاورز باید گدایی کند ...

در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین

همه دینشان مردی و داد بود
وز آن ، کشور آزاد و آباد بود

چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان

همه بنده ی ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک

پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد

بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما ؟

که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان ؟

چه کردیم کین گونه گشتیم خوار ؟
خرد را فکندیم این سان ز کار

نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما ؟

به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود

در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز ، خود خانه و مرز داشت

گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر

نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت

از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت

از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کد خدایی کند
کشاورز باید گدایی کند ...

🖋حکیم ابوالقاسم فردوسی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۵ ، ۱۲:۱۲
محمد علی رئیس دانا