انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

با سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی . سالهاست که عده ای از فارغ التحصیلان دبیرستان جمعی از دوستان و اکثر معلمین را یافته اند و سالانه حدود سه گردهمائی جهت تجدید دیدار و یادآوری خاطرات و گپ و گفتگو و قیل و قال و قرار و مدار باهم دارند . هسته اولیه این تجمع که اکنون به شناسائی بیش از 390 نفر انجامیده با ده نفر از دانش آموختگان سال 50 شروع شده ، امید است به همت شما به تمام فارغ التحصیلان دکتر نصیری دسترسی پیدا کنیم . با آرزوی موفقیت برای همه شما رئیس دانا

بایگانی

من وهمکلاسیهای عزیزم: ( 2) - به قلم عباس صفدری

جمعه, ۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۴ ب.ظ

من وهمکلاسیهای عزیزم:
بچه ها سخت در حال مطالعه بودند. بعضی ها جزوه وعده ای هم کتاب را می خواندند. بعضی از میز ها خالی ، اما در بعضی ازدحامی دور یک دانش آموز بود.در باز شد، استاد میکاییلی با صورتی مثلث گونه، موهایی بلند ولخت، با یک دست در جیب شلوار و دست دیگر در جیب کت وارد شد. التهاب کلاس بیشتر شد. در حالیکه مرتب به عقب و جلو حرکت می کرد گفت; بفرمایید سالن. صدای همهمه بیشتر شد.
سایه ای بلند قامت، لاغر اندام با صورتی کشیده، بینی دراز، کتی کوتاه و نسبتا تنگ، موهایی جوگندمی در چهارچوب در ظاهر شد.
نفس ها در سینه حبس شد. به چارچوب در تکیه داد و رفتن دانش آموزان را نظاره می کرد. از اولین و دومین راهروی طبقه سوم گذشتیم. درطول راه بچه ها یارگیری می کردند، بعضی در کنار خبازان و بعضی در کنار عزتی و........! وارد سالن مشرف به کاخ جوانان شدیم. مرد روی سکوی بلندی ایستاد، دست چپش درجیب شلوار، دست راستش به پهلو و نیم قوسی به جلو داشت.بچه ها صندلی ها را پر کردند. مبصر اسامی را خواند، کسی غایب نبود. آقای میکاییلی با چشمانی نافذ و براق چند قدمی به چپ و راست رفت. ورقه ها توزیع شد:آقایان خوانا و مرتب بنویسید وگر نه تصحیح نخواهد شد. بچه ها مشغول شدند. چند دقیقه بعد از او خبری نبود. چند دانش آموز جایشان را عوض کردند. لحظه ای بعد ورقه های خبازان و عزتی و......... ! ناپدید شد.ورقه ها بین بعضی از دانش آموزان دست به دست می شد. صدای پایی شنیده شد. سالن بحالت اول باز گشت. آقای میکاییلی ورقه ای از جیب بغل کتش بیرون آورد:آقایان توجه کنید، در سوال دوم بجای استون بنویسید ، تری کلرواستات و در سوال پنجم بجای 50 زی زی بنویسید 150 زی زی، مشغول شوید. آه از نهاد بچه ها بلند شد. باید ورقه ها به خبازان و عزتی برگردانده می شد تا پاسخ ها عوض شوند. چند دقیقه بعد دوباره از آقای میکاییلی خبری نبود. مجددا

ورقه های خبازان و عزتی آپ دیت شده بین بعضی از دانش آموزان ردوبدل شد. بار دیگر صدای پای متفاوتی شنیده شد. سکوت حاکم شد.مرد قد بلند نگاهی نافذ به جلسه انداخت: وقت تمام است، کسی از جایش تکان نخورد تا ورقه ها را جمع کنیم. روی دسته صندلی خبازان ورقه ای نبود، کار بسیار سخت شده بود. مسعود دسته صندلی را طوری پوشانده بود که انگار درحال دوره کردن است. اعتماد به نفس بالایی داشت. مرد قد بلند شروع کرد به جمع کردن ورقه ها.نفس ها در سینه حبس شد، لحظه به لحظه به خبازان نزدیک تر می شد.چند لحظه بعد آقای میکاییلی پشت تریبون رفت:بچه های عزیز از همکاری شما ورعایت همه مسائل بسیار متشکرم.، برای امتحان نهایی خوب بخوانیدا. با این سخنان کوتاه جلسه بهم ریخت .بچه ها بلند شده و ورقه ها تحویل آقای میکاییلی شد. ناگهان صدای پای دیگری شنیده شد. در اتاق باز شد. مدیر بود:: آقای صفدری ، توی بایگانی چه می کنید؟ بچه ها را بفرستم سالون امتحانات ؟ نگاهش روی پوشه زیر دست من متمرکز شد: :امتحان معرفی شیمی، -استاد میکاییلی - ششم ریاضی -سال ت حصیلی 49 -50. با تعجب نگاهی به من کرد و پوشه را ورق زد!!!! اینها که صحیح نشده اند؟ ؟ چطور هنوزمعدوم نشدند ؟ دستهایم را روی پوشه گذاشتم،، صورتم را برگرداندم، نمی خواستم این ورقه های غیرت و همت آلوده شوند. شروع کرد به خواندن اسامی:: فریدون فشندکی- بهروز حبیبی- صادق دانشمند- جواد مسعودی - احمد شاهی - ابراهیم آراسته فرد -سعید شمس زاده - خسرو قره خانیان -و............ ع ع عباس صفدری. از بایگانی خارج شدم. بعد از چند قدم برگشتم و نگاهی به بایگانی کردم، ، در باز بود ولی کسی آنجا نبود.!!!!!.

تقدیم به روح بلند آنهایی که با ما بودند واکنون در میان ما نیستند......... واین ادامه دارد.
صفدری.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۰۸
محمد علی رئیس دانا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی