انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اطلاعات و اخبار دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری + خاطرات + مقالات . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

انجمن دبیران و فارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیری

با سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی . سالهاست که عده ای از فارغ التحصیلان دبیرستان جمعی از دوستان و اکثر معلمین را یافته اند و سالانه حدود سه گردهمائی جهت تجدید دیدار و یادآوری خاطرات و گپ و گفتگو و قیل و قال و قرار و مدار باهم دارند . هسته اولیه این تجمع که اکنون به شناسائی بیش از 390 نفر انجامیده با ده نفر از دانش آموختگان سال 50 شروع شده ، امید است به همت شما به تمام فارغ التحصیلان دکتر نصیری دسترسی پیدا کنیم . با آرزوی موفقیت برای همه شما رئیس دانا

بایگانی

از نخست وزیر ژاپن درباره ی راز پیشرفت کشورش سوال شد ؛
وی پاسخ داد:
ما به معلمانمان، حقوق وزیر،
مصونیت دیپلمات و احترام امپراطور را داده ایم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۷ ، ۰۹:۰۲
محمد علی رئیس دانا

مدرسه ها شروع شده
یادمون باشه قبل از اینکه بچه‌ها رو به سلاح علم مجهز کنیم
باید مهربونی،عشق و انسانیتو بهشون یاد بدیم،
خطر یه آدم مهربون تو این دنیا،کمتر ازخطر یه دانشمند نامهربونه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۷ ، ۰۸:۴۰
محمد علی رئیس دانا


تهمینه میلانی :
.
.
.
.
خشت طلا ودلار روا به خانه به مسجد وقبور وزیارتگاه ها ازنگاه انسانیت غیرقابل قبول است ومارا نه که بخدا نزدیک نمیکند که فرسنگها دورشدیم ودوباره هم دور!!

دیکته سال :
 . سر سطر بنویس.......؟؟؟ جوانها در زندان ....!! دختران حامله ،........!! مادران دق مرگ ........!! پدران سگ دو برای نان......!! بنویس.........؟؟؟ بابا نای، نان دادن ندارد، بابا کار ندارد...! بابا سهمی برای استخدام ندارد...! بنویس .......؟؟؟ آن بچه سرطان دارد....! هزینه هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است، خانه ی آنها پایین شهر است ، اشک چشمهای مادرش مروارید دارد ، بنویس......؟؟ تلاش ما بی ثمر است ! صاحب خانه بابا را جواب کرد...! حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود ، اما...؟ بابای من پول قبض آب و برق را ندارد.! بنویس......؟؟؟ نماز قضا دارد....... اما سفره ما غذا ندارد...! بنویس......؟؟ اهل محل برای ساختن مسجد پول جمع میکنند اما ...، سقف خانه ما چکه میکند....! بنویس.......؟؟؟ پسر همسایه ما از گرسنگی "مرد" ...! اما در مجلس ختمش گوسفند سر بریدند..! بنویس......؟؟؟ در سرزمین من همه..؟؟ یا سنگ میفروشند ...! یا سنگ میزنند ....! یا سنگ می اندازند ...! یا سنگ دل اند ...! بنویس.......؟؟ مادران داغ دارن ! پدران بیمار ! بنویس ......!! پدر "60"ساله ام نگهبان ویلای اقازاده "20" ساله شده است ، جوان هایمان از سر نیاز ادعای عاشقی می کنند ! دختر هایمان از نداری خود را الوده هوس نامردان می کنند ! بنویس در سرزمین من اگر از حق خود دفاع کنی اعدام میشوی ! بنویس.زندگیمان چه سخت چه آسان ولی به اجبار می گذرد ! برگه ها بالا............،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۷ ، ۱۰:۳۶
محمد علی رئیس دانا

معلم‌های عزیز ،
بهوش باشین
سلام,
ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم ،
اما همه چیز بدتر شد.

📍تصادفات رانندگی‌مان بیشتر شد،
📍ضایعات نان‌مان بیشتر شد،
📍آلودگی‌ هوای‌‌مان بیشتر شد،
📍شکاف طبقاتی مان بیشتر شد،
📍پرونده‌های اختلاس در دادگستری‌مان بیشتر شد،
📍تعداد زندانیان‌مان بیشتر شد
📍و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد.

پس دیگر دست از درس دادن صرف بردارید.
آموزش کودکان ما ساده است.
ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم, ما اکنون دچار کمبود مفرط انسانهای توانمند هستیم.

🌿پس لطفا به کودکان ما فقط مهارت های زندگی کردن را یاد بدهید.
به آنها,
گفت‌ و گو کردن را،
تخیل را،
خلاقیت را،
مدارا را،
صبر را،
گذشت را،
دوستی با طبیعت را،
داشتن توان عذرخواهی را ،
دوست داشتن حیوانات را،
لذت بردن از برگ درخت را،
دویدن و بازی کردن را، 
شاد بودن را،
از موسیقی لذت بردن را،
آواز خواندن را،
بوییدن گل را،
سکوت کردن را،
شنیدن و گوش دادن را،
اعتماد کردن را،
دوست داشتن را،
راست گفتن را و
راست بودن را بیاموزید.

باور کنید,
اگر بچه‌های ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت،
و ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می شود،
و ندانند که آیا با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست،
هیچ چیزی از خلقت خداوند کم نمی شود؛
اما اگر آن‌ها زندگی کردن را,
و عشق ورزیدن را
و عزت نفس را
و تاب آوری
و عدم پرخاشگری را,
تمرین نکنند، زندگی شان خالیِ خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالی‌ها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد.

لطفاً برای بچه‌های ما,
شعر بخوانید،
به آنها موسیقی بیاموزید،
بگذارید با هم آواز بخوانند،
اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند،
بگذارید وقتی خوابشان می آید بخوابند,
و وقتی مغزشان نمی کشد یاد نگیرند.

لطفاً بچگی را از کودکان ما نگیرید.
اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند،
فرصت ایمان آزادنه و آگاهانه را از آنان نگیرید،
زبان شان را برای نقد آزاد بگذارید،
آنان را از وحشت آنچه شما مقدس می‌پندارید, به لکنت زبان نیندازید.
 
بگذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق را و ریا را در آنها نهادینه نکنید.

اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دست کم هوای همدیگر را داشته باشیم،
نداشته‌ها و تنگناها و غم‌ها و عقده‌های خود را به کلاس‌ها نبرید.
شما را به خدا در کلاس‌های‌تان خدایی کنید نه ناخدایی.
شاید خدا به شما و ما رحم کند و کودکان مان خوب تربیت شوند.
🌸محسن رنانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۷ ، ۰۸:۳۱
محمد علی رئیس دانا

یه روز یه بابایی پسرش فارغ التحصیل میشه. هیچی هم بارش نبوده.
زنگ میزنه به پارتیش میگه : دمت گرم واسه پسرم یه شغلی پیدا کن.

پارتیه میگه : میخوای سفیرش کنم؟
باباهه میگه : نه بابا اون خیلی زیاده..
پارتیه میگه : میخوای وزیرش کنم ؟
باباهه میگه : اوووووووف نه...
پارتیه میگه: میخوای نماینده مجلسش کنم؟
باباهه میگه: نه بابا زیادشه!
پارتیه میگه: میخوای فرماندارش کنم ؟
باباهه میگه : نه بابا یه جایی معلمی چیزیش کن..


پارتیه میگه : شرمنده اون دیگه سواد میخواد...!!!😂😂

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۳۱
محمد علی رئیس دانا

انشای یک پسر 10 ساله گله داری  ازشهرستان لامرد استان فارس.
که برنده جایزه بهترین انشا
 درسطح کشوری و استان فارس  شد...

معلّمی   از دانش آموزانش خواست
 "فواید گاو " را بنویسند..
ا
 نوشته‌ای که در زیر می‌خوانید
 تمام و کمال انشای آن دانش آموز است:

با سلام خدمت معلم عزیزم
 و عرض تشکّر از
زحمات بی دریغ اولیا و مربیان مدرسه
 که در تربیت ما بسیار زحمت می‌کشند و
اگر آنها نبودند، معلوم نبود ما اکنون کجا بودیم،

اکنون قلم به دست می‌گیرم و
 انشای خود را آغاز می‌کنم...

البته واضح و مبرهن است که
اگر به اطراف خود بنگریم
 در می‌یابیم
که گاو بودن فواید زیادی دارد..

من مقداری در این مورد فکر کردم و
 به این نتیجه رسیدم که
مهمترین فایده‌ی گاو بودن این است که
دیگر آدم نیست..

بلکه گاو است...

هرچند که نتیجه گیری باید در آخر انشا باشد..

بیایید یک لحظه فکر کنیم که ما گاویم،

ببینیم چقدر گاو بودن فایده دارد،

مثلا در مورد همین ازدواج،

وقتی گاوی که پـدر خانواده است می‌خواهد دخترش را شوهر دهد،
نگران جهیزیه‌اش نیست..

نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند..

مجبور نیست،
به خاطر این که پول جهاز دخترش را
تهیه نماید،
برای صاحبش زمین اضافه شخم بزند،
یا بدتر از آن پاچه خواری کند...

هیچ گاوی نگران کرایه خانه‌اش نیست..

گاوها آنقدر عاقلند که می‌دانند بهترین سال‌های عمرشان را
 نباید پشت کنکور بگذرانند...

گاوها حیوانات مفیدی هستند و
انگل جامعه نیستند...

شما تاکنون یک گاو معتاد دیده‌اید؟

گاوی دیده‌اید که سر کوچه بایستد و
 مزاحم ناموس مردم شود؟

آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند
تا کنون شما گاو بیکار دیده‌اید؟

آیا دیده‌اید گاوی زیر آب گاو دیگری را
پیش صاحبش بزند؟

تاکنون دیده‌اید گاوی
غیبت گاو دیگری را بکند؟

آیا تا کنون دیده اید گاوی زنش را کتک بزند؟

یا گاو ماده‌ای شوهر خواهرش را
 به رخ شوهرش بکشد؟

و مثلا بگوید از آقای فلانی یاد بگیر..

 آخر تو هم گاوی؟!

هیچ گاوی غمباد نمی‌گیرد..

هیچ گاوی رشوه نمی‌گیرد..

هیچ گاوی اختلاس نمی‌کند..

هیچ گاوی آبروی دیگری را نمی‌ریزد...

هیچ گاوی خیانت نمی‌کند..

هیچ گاوی دل گاو دیگر را نمی‌شکند..

هیچ گاوی دروغ نمی‌گوید...

هیچ گاوی آنقدر علف نمی‌خورد که
 از فرط پُرخوری تا صبح خوابش نبرد،
در حالی که گاو طویله کناریشان
 از گرسنگی شیر نداشته باشد
 تا به گوساله‌اش شیر بدهد...

هیچ گاوی گاو دیگر را نمی‌کُشد،

هیچ گاوی...

گاو خیلی فایده‌ها دارد..

پوشاک‌ما از گاو است..

خوراک‌مان از گاو،

شیر و پنیر و کره و خامه ...

ولی با همه‌ی منافع یاد شده
 هیچ گاوی نگفت :
من ...
بلکه گفت:
مـــــــــاااااااااااااا

اگر بخواهم هنوز هم و
در مورد فواید گاو بودن بگویم،
دیگر زنگ انشا می‌خورد و
نوبت بقیه نمی‌شود که
 انشایشان را بخوانند ،،،

امّـا
به نظر من
 مهمترین فایده گاو بودن
 این است که
 دیگر  ادم نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۷ ، ۱۰:۰۶
محمد علی رئیس دانا

درگذشت ناگواروناگهانی مرحوم مغفور
شادروان جناب ایوب فقیهی دوست وهمکار
نازنینمان راازصمیم قلب به خانواده محترمشان
ونیزبه همه دوستان دبیرستان دکترنصیری
تسلیت عرض مینمایم
روحش شاد
سیدعلی سیاسی


باسلام خدمت همکاران محترم
به استحضار می رساند مراسم خاکسپاری همکارعزیز مان مرحوم حاج ایوب فقیهی ساعت ١١ فردا پنجشنبه مورخ ٩٧/٦/٢٢ درمحل زادگاهش روستای میراش طالقان برگزار می گردد

جانفدا


 
سلام مراسم یادبود مرحوم استاد ایوب فقیهی فردایکشنبه مورخ۹۶/۶/۲۵ازساعت۱۶لغایت ۱۷/۳۰در مسجد امیرالمونین واقع در بلوارمرزداران نبش خیابان ایثاربرگزار می شود
جانفدا
باسلام پیرو اطلاعیه های قبلی در خصوص فوت مرحوم استاد ایوب فقیهی باستحضار میرسانم :

بعداز ظهرامروز یکشنبه ۹۷/۶/۲۵ عزیزان ذیل الذکر استاد دکتر سیاسی ، استاد سمیعی ، استاد فلاحتی ، استاد شهبازی و دانش آموختگان دکتر نصیری آقایان : فیض خانی ، محمودکلایه ، مقیمی ، سیجانی ، صیدآبادی ، جانفدا و بنده با تهیه بنر به نمایندگی بقیه اساتید و فارغ التحصیلان دکتر نصیری در مسجد امیرالمومنین شهرک ژاندارمری در مراسم ختم آن عزیز شرکت نمودیم .
خدا رحمتش نماید ، خیلی از همکاران ، بستگان و دوستان بصورت گسترده در مراسم باشکوه شرکت نموده بودند .
بنظر رسید خیلی محبوب و مقبول بوده اند .
پشنگ پور
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۷ ، ۱۰:۱۲
محمد علی رئیس دانا

باتقدیم سلام وتبریک پیشاپیش بمناسبت سالروز عیدسعیدغدیرخم باستحضارمى رسانم

 حسب درخواست وپیشنهاد تعدادی از دانش آموختگان دبیرستان دکترنصیری ، ان شاالله دومین گردهمائى سال ٩٧ بشرح ذیل در محل آزمایشگاه مکانیک خاک در کارگرشمالى مقابل تربیت بدنى دانشگاه تهران برگزارخواهدشد 

از ساعت ١٨٠٠ چهارشنبه ۱۴ شهریورماه گردهمائى دیدارى اساتید وفارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیرى در کوى دانشگاه ، آزمایشگاه مکانیک خاک برگزار خواهدشد ، خواهشمند است :

١- بجز اطلاع رسانى عمومى ، خودتان هم به دوستان مرتبط اطلاع دهید .

٢- تلاش شود بموقع حضوریافته تا در دیدار اساتید و همکلاسیها از فرصت لازم بهره مندباشید .

٣- سرگروهها ضمن تماس تلفنى واحیاناً تلگرام یا sms اطلاع رسانى نموده و تا روز دوشنبه ١۲ شهریور به آقاى دکتر خبازان یا بنده محمدعلى پشنگ پور٠٩١٢٣٣٩٧٥١٠ اعلام بفرمائید .

٤- دوستانیکه عضو صندوق هستند ، دفترچه عضویت خودشان را همراه داشته و ضمنا درصورت امکان سعى نمایند میزان عضویت خودشان را افزایش دهند .

٥- از فارغ التحصیلان جدیدالورود به گردهمائى ها که عضوصندوق نمى باشند ، دعوت مى گردد درسالن محل تجمع ، به آقاى پرویز على مددى مراجعه و داوطلبانه در صندوق دبیرستان عضو شوند .

٦- نظریه ، انتقاد وپیشنهادهاى خودتان  را به آقاى دکتر خبازان اعلام تابراى گردهمائى هاى بعدى لحاظ شود  .

٧- ضمناً درصورت امکان یک نفراز عزیزان هنرمند، مسئولیت تهیه عکس یافیلم مراسم راتقبل نمایند ( لطفأداوطلبان گرامى به بنده اطلاع دهند )

٨- یک نفر از دوستانیکه امکان خرید ، شستشو و انتقال میوه براى مهمانان را دارد ، لطفاً تماس بگیردتا مقدار آن خدمتشون اعلام شود .


 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۵۲
محمد علی رئیس دانا

در یکی از مدارس معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یکماه معلم جایگزین بجای او شروع به تدریس کرد در یکی از کلاسهاسوالی از دانش اموزی کرد که او نتوانست جواب دهد
بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن کردند و او را مسخره می کردند.
معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از ضریب هوشی و اعتماد بنفسی پایین برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد.
زنگ آخر فرا رسید و وقتی  دانش آموزان از کلاس خارج شدندمعلّم آن دانش آموز  را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند.
در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد
و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند دستش را بالا ببرد.
هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند.
تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود .
 بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند.
معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند.
در طول این یک ماه معلّم جدید هرروز همین کار را تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می داد.
کم کم نگاه هم کلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد.
دیگر کسی او را مسخره نمی کرد.
 آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر  آن شخصی که همواره معلّم سابقش "خنگ " می نامید نیست.
به خاطر  اعتماد بنفسی که آن معلّم دلسوز به او داد، دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند.
دیگر نمی خواست مانند گذشته موجودی بی اهمّیّت باشد.
آن سال با معدّلی خوب قبول شد.

به کلاس های بالاتر رفت.
در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد.
مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کلیه جهان است .بله او کسی نیست جز دکتر ملک حسینی
این قصه را دکتر ملک حسینی در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه  مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته و برای معلّم خود آرزوی موفقیت نموده.
انسان ها دو نوعند : نوع اوّل کلید خیر هستند.
 دستت را می گیرن و به تو در بهتر شدنت کمک می کنند. به تو احساس ارزشمند بودن می دهند
نوع دوم انسان هایی هستند که با دیدن اوّلین شکستِ شخص، حس بی ارزشی و  بد شانس بودن را به او منتقل می کنند.

این دانش آموز قربانی نوع دوم از این انسان ها بود که بخت با او یار بود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۳۵
محمد علی رئیس دانا

معیاری برای پیش بینی توسعه یافتگی یک کشور از نظر برنده نوبل اقتصاد

✔️  «داگلاس نورث» برنده جایزه نوبل اقتصاد، معیار جالبی برای پیش بینی آینده یک کشور ارائه می دهد؛ معیاری که ربطی به زیر و رو کردن شاخص ها و آمارهای گیج کننده اقتصادی ندارد.

✔️  "نورث " می گوید:« اگر می خواهید بدانید کشوری توسعه می یابد یا نه اصلا لازم نیست سراغ فناوری ها و ابزارهایی که در کارخانه های آن کشور استفاده می شود، بروید چرا که تمام این فناوری ها و ابزارها را می توان خرید یا کپی کرد یا حتی دزدید».

✔️  این برنده جایزه نوبل اقتصاد می گوید:« برای ارزیابی توسعه و پیش بینی آینده یک کشور به پیش دبستانی ها و دبستان های آن بروید و ببینید کودکانشان را چگونه آموزش می دهند».

✔️ به عقیده وی« بیش از آنکه مهم باشد چه چیزی آموزش داده می شود، این مهم است که این آموزش چگونه انجام می شود؛ اگر کودکان را پرسشگر، خلاق،صبور، نظم پذیر،خطر پذیر، اهل گفتگو و تعامل و دارای روحیه مشارکت جمعی و همکاری بار می آورند، می توان امیدوار بود همین نسل در آینده کشورشان راتوسعه دهند».

✔️ داگلاس نورث اقتصاددانی آمریکایی بود که کرسی تدریس در دانشگاه اقتصاد کلمبیا را در اختیار داشت. او در سال 1993 میلادی موفق شد جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کند و در حالی که 95 سال داشت در سال 2015 میلادی درگذشت.
 منبع: مدرسه تجارت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۲۹
محمد علی رئیس دانا

🔹در دهۀ ۱۹۶۰ تعدادی از روان‌شناسان اجتماعی فرانسوی با همکاری یک موسسۀ تحقیقاتی بزرگ، در اروپا یک مرکز شبانه روزی تأسیس کردند.
در این مرکز، نوجوانان ۱۲تا ۱۹سال آموزش می‌دیدند و زندگی می‌کردند. مدّت یک سال همه چیز به صورت عادی جریان داشت و آزمایش‌های مختلف کمی و کیفی بر روی آنان انجام گرفت. در طول این یک سال، هر نوجوان سه وعدۀ غذایی روزانه با احتساب میان وعده‌ها، ۸۰۰گرم غذا می‌خورد.
🔹پس از یک سال به تدریج و آگاهانه شایعه کردند به علت وضعیت اقتصادی نابسامان شبانه‌روزی، ممکن است غذا به لحاظ کمی و کیفی جیره‌بندی شود. شش ماه بعد از این شایعه، میزان غذای مصرفی روزانه هر فرد از ۸۰۰گرم به ۱۲۰۰گرم افزایش یافت. هنگامی که عملاً جیره‌بندی را آغاز کردند، مصرف غذا از۱۲۰۰ گرم به ۱۵۰۰ گرم رسید و حتی در اواخر این دورۀ چهارساله، نوجوانانی بودند که در شبانه روز بیش از ۵کیلوگرم غذا می‌خوردند. دلیل افزایش مصرف این بود که نوجوانان آیندۀ خود را مبهم می‌دیدند.
🔹هنگامی که مرکز شبانه‌روزی در وضع عادی قرار داشت، افراد غذای خود را به یکدیگر تعارف می‌کردند و نسبت به یکدیگر رابطه‌ای مبتنی بر نیکوکاری، شفقت و نوعی از خودگذشتگی داشتند. امّا هنگامی که شایعۀ کمبود غذا مطرح شد، تعارفات، رعایت ادب و رفتارهای مهربانانه، نسبت به یکدیگر کمتر شد. در واقع به دلیل مبهم بودن آینده، اخلاقی زیستن بر پایۀ عدالت، احسان، رعایت ادب و... به مرور زمان کمرنگ گشت.
آتیۀ مبهم افراد از نظر مالی، شغلی و...، آستانۀ اخلاقی را کاهش می‌دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۲۸
محمد علی رئیس دانا

در قرن گذشته، سنگاپور دچار فلاکت و بدبختى بود.
فقر، بیمارى، فساد، جرم و جنایت بیداد میکرد.
مناصب دولتى به کسانى که بالاترین قیمت ها را پیشنهاد میکردند فروخته میشد.
پلیس، دخترکان را براى روسپى گرى مى ربود و درآمد سارقان و خودفروشان را با آنان تقسیم میکرد.
فرماندهان ارتش، زمین ها و برنج زارها را احتکار کرده بودند
قضات، احکام خود را میفروختند

همه میگفتند اصلاحات ناممکن است
اما من به معلمان روى آوردم
آنان در فلاکت بودند!
به آن ها بالاترین حقوق ها را پرداختم و به ایشان گفتم:
من موسسات دولتى را مى سازم و شما براى من انسان بسازید.
و این گونه بود که سنگاپور به کشورى متمدّن و قدرمند تبدیل شد!

👤 لى کى وان یو
(بنیان گذار سنگاپور جدید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۷ ، ۰۹:۲۷
محمد علی رئیس دانا

ضمن تقدیم سلام بعرض می رسد :

ساعت ۱۱:۳۰یکشنبه ۹۷/۴/۱۷

آقایان دکتر رخشانی مهر معاون وزیر آموزش و پرورش و ریاست سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور

و همچنین دکترشهری مدیرکل نوسازی استان تهران

بهمراه مدیران مربوطه از پروژه مسکوت مانده دوباره سازی دبیرستان دکتر نصیری بازدید و بعد در جلسه متشکله درکانون سلمان شرکت کردند ،

ایشان با برخورد بسیار مثبت با توجه به تخصیص و اتمام اعتبار های سال 97 از ردیف موارد خاص و اتفاقی برای سال ۹۷ سه میلیارد تومان از بند ب اعتبارات سازمان و سه میلیارد هم از اعتبارات استان تهران برای شروع عملیات مجدد به مهندس فتحی معاون اداره کل نوسازی تهران دستور تخصیص دادند و تأکید کردند تا یک ماه آینده عملیات پروژه مجدد آغاز و حداکثر دو ساله پروژه باتمام برسد .

همچنین مقرر نمودند ۶ میلیارد هم برای سال ۹۸ تخصیص و واگذار نمایند .

حاضرین جلسه :
خانم دری رئیس منطقه ۱۰ آموزش و پرورش
آقای ارغوانی معاون پشتیبانی منطقه ۱۰
آقای دکترسیاسی استاد برجسته دبیرستان و صاحب نظر و ناظر بر اجرای پروژه
آقای رئیس دانا فارغ التحصیل متعصب دکترنصیری
آقای عباس صفدری از دانش آموختگان و دبیران بعداز انقلاب دکترنصیری
آقای جانفدا از مدیران با سابقه زیاد دبیرستان دکترنصیری
چندنفراز اعضای محترم امنای اجرای پروژه آقایان منافی ، مختاری ، باقری و....
مهندس صبا مجری ارزشمند و متعهد مرحله اول و طرف قرارداد نوسازی


توضیح اینکه جلسه فوق به همت و مدیریت جناب پشنگ پور و با استفاده از روابط عمومی قویشان منعقد شد
و خدا را شاکریم که توضیحات داده شده در جلسه
{ جناب دکتر سیاسی با یاد آوری آنچه گذشته بود تا پروژه در سومین تغییر در نقشه - و نحوه اختصاص بودجه توسط مسئولین قبلی و تاکید بر اینکه هیچکدام از حاضرین در پروژه مورد نظر نفع شخصی ندارند و فقط به عشق برپائی مجدد این مجموعه آموزشی همت می کنند و وقت می گذارند}
به دل جناب دکتر رخشانی مهر نشست .
ایشان هم همراهی خودشانرا اعلان کردند و دستور لازم را صادر نمودند .



 ضمنأ جداگانه جناب پشنگ پور بصورت رابطه ای به جامعه خیرین مدرسه ساز کشور اعلام کرده اند، درفرصتی مناسب آقای دکترحافظی هم از پروژه بازدید وبخشی از کسری هزینه ها را برایمان تأمین تا از تأخیر در اتمام پروژه پیشگیری بعمل آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۷ ، ۲۲:۲۰
محمد علی رئیس دانا

دکتر محسن رنانی | استاد دانشگاه اصفهان
 

🔻معلم‌های عزیز، سلام ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم، اما همه چیز بدتر شد. تصادفات رانندگی‌مان بیشتر شد، ضایعات نان‌مان بیشتر شد، آلودگی‌ هوای‌‌مان بیشتر شد، شکاف طبقاتی مان بیشتر شد، پرونده‌های دادگستری‌مان بیشتر شد، تعداد زندانیان‌مان بیشتر شد و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد. پس دیگر دست از درس دادن صرف بردارید. آموزش کودکان ما ساده است ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم ما اکنون دچار کمبود مفرط آدم‌های توانمند هستیم.
پس لطفا به کودکان ما فقط مهارت‌های زندگی کردن را یاد بدهید. به آنها گفتگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، عذرخواهی را، دوست داشتن حیوانات را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.

🔻باور کنید اگر بچه‌های ما ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می‌شود، و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست، هیچ چیزی از خلقت کم نمی‌شود؛ اما اگر آن‌ها زندگی کردن را و عشق ورزیدن را و عزت نفس را و تاب آوری و عدم پرخاشگری را تمرین نکنند، زندگی‌شان خالیِ خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالی‌ها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد.

🔻لطفاً برای بچه‌های ما شعر بخوانید، به آنها موسیقی بیاموزید، بگذارید با هم آواز بخوانند، اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند، بگذارید وقتی خوابشان می‌آید بخوابند و وقتی مغزشان نمی‌کشد یاد نگیرند.

🔻 لطفاً بچگی را از کودکان ما نگیرید. اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند، فرصت ایمان آزادانه و آگاهانه را از آنان نگیرید، زبان شان را برای نقد آزاد بگذارید، آنان را از وحشت آنچه شما مقدس می‌پندارید به لکنت زبان نیندازید. بگذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق را و ریا را در آنها نهادینه نکنید. اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دستکم هوای هم را داشته باشیم، نداشته‌ها و تنگناها و غم‌ها و عقده‌های خود را به کلاس‌ها نبرید. ترا به خدا در کلاس‌های‌تان خدایی کنید نه ناخدایی. شاید خدا به شما و ما رحم کند و کودکان مان خوب تربیت شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۷ ، ۲۱:۴۴
محمد علی رئیس دانا

سلام

استاد علی آبادی منزل قدیمی اشان تخریب و مجدد نوسازی شده و به منزل قبلیشان بازگشته اند .

به همت جناب پشنگ پور عزیز مقرر شده برای تجدید دیدار و عیادت روز دوشنبه ۹۷/۳/۲۸ ساعت 19 برای عرض ارادت خدمتشان برسیم .

از دوستانی که تمایل به همراهی دارند تقاضا می شود برای هماهنگی با بنده 09123223778 و یا جناب پشنگ پور 09123397510 تماس داشته باشند .



باتقدیم سلام و پیرو اطلاع رسانى جمعه ۹۷/۳/۲۵ مبنى بر ملاقات استاد علی آبادی بعرض مى رسانم .


ساعت ١۹٠٠ روز جارى دوشنبه ۹۷/۳/۲۸  تعداد ۴ نفر از اساتید ، آقایان ، استاد معمارتدبیری ، استاد حسن زاده ، استاد مؤمنی ، استادسمیعی و ۹نفر فارالتحصیلان آقایان : مجتبى داودى ، محمدعلى رئیس دانا، فریدون دانشیان ، محمدرضابرزگر ، عباس صفدری ، رضاقوی فکر , امیر صحبتی , تورج علاالدینی و بنده پشنگ پور به دیدار استاد على آبادى در منزل اصلیشان مشرف شدیم ،

بحمدالله حال عمومیشان خوب بود ، از حضور همکاران و شاگردان خودشان بسیار خوشحال شدند ، ماهم از دیدن ایشان خرسندشده و روحیه گرفتیم .

بنده به سهم خودم از هماهنگى آقاى رئیس دانا و حضور ارزشمند همه عزیزان سپاسگزارى مى نمایم .
ذیلاً تعدادى از عکسهاى مأخوذه خدمتتان تقدیم مى گردد .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۴
محمد علی رئیس دانا

میگویند روزی مردی بازرگان خری را به زور میکشید، تا به دانایی رسید
دانا پرسید چه بر دوش خَر داری که سنگین است و راه نمی رود؟
مرد بازرگان پاسخ داد یک طرف گندم و طرف دیگر ماسه

دانا پرسید به جایی که میروی ماسه کمیاب است؟
بازرگان پاسخ داد خیر، به منظور حفظ تعادل طرف دیگر ماسه ریختم

دانا ماسه را خالی کرد و گندم را به دوقسمت تقسیم نمود و به بازرگان گفت حال خود نیز سوار شو و برو به سلامت
بازرگان وقتی چند قدمی به راحتی با خَر خود رفت، برگشت و از دانا پرسید با این همه دانش چقدر ثروت داری؟

دانا گفت هیچ
بازرگان شرایط را به شکل اول باز گرداند و گفت من با نادانی خیلی بیشتر از تو دارم، پس علم تو مال خودت و شروع کرد به کشیدن خَر و رفت.

این واقعیت جامعه ماست نادان ها شدند  مسئول و حقوق میلیاردی میگیرند درحالی که بیسواد ترین فرد هستند در مقابل داناها و تحصیل کرده ها بیکار هستند و در فقر زندگی میکنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۲۰
محمد علی رئیس دانا

توران خانم! جایتان سبز
از سال 1391 این شانس را پیدا کردم که به بهانه ساخت فیلم مستند «توران خانم» به اتفاق مجتبا میرتهماسب، در سال‌های پایانی عمر پر بار «توران میرهادی» از نزدیک با ایشان آشنا شوم.
تفکُر آموزه‌های خانم میرهادی در تعلیم و تربیت نوین و ادبیات کودکان برای دغدغه‌مندان و متخصصان حوزه کودک آشنا و الهام‌بخش است، اما در طول پنج سال ساخت فیلم «توران خانم» هر زمان که حضور بی بدیل‌شان در قاب دوربین قرار می‌گرفت، حسرتی عمیق بر دلم می نشست که اگر از کودکی شانس شاگردی ایشان را داشتم بی‌شک انسان بهتری بودم و مادری شایسته‌تر.
شخصیت خانم میرهادی خود الگوی انسان آزاده و وارسته بود، نمادی که برای هر پدر و مادری آرزوی تربیت فرزندانی این چنین است.

هر چند دیر، ولی از ایشان بسیار آموختم و ترجیع‌بند همیشگی‌شان که شکر نعمت‌های هرچند کوچک بود را به کار می‌گیرم که خدا را شکر این فرصت را یافتیم تا ذره‌ای از دریای وجود و شخصیت ایشان را در فیلم «توران خانم» ثبت و ماندگار کنیم.
«رخشان بنی‌اعتماد»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۰۵
محمد علی رئیس دانا

 

 


 

«وزارت آموزش و پرورش #تجاوز ناظم مدرسه به گروهی از دانش آموزان را تایید کرده و گفته ناظم دستگیر شده اما با وثیقه آزاد شده (چون خانواده پرنفوذی بودند ) مدیر مدرسه عزل شده و مدرسه هم لغو پروانه می‌شود.»
یکی از خانواده‌ها میگوید ناظم از خاندان حائری امام‌جمعه شیراز است.
‏خبرگزاری تسنیم هم نوشته: رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش‌وپرورش :
‏وزارت آموزش و پرورش برای پیگیری ماجرای آزار و اذیت دانش‌آموزان یکی از مدارس شهر تهران در بالاترین سطح ممکن و با استفاده از تمام ظرفیت‌های قانونی، ⁧ #قضایی ⁩ و حقوقی اقداماتش را آغاز کرده است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۷ ، ۰۹:۱۵
محمد علی رئیس دانا

سلام - دوشنبه 24-02-97 ساعت 4:45

به عیادت جناب مومنی و سپس به عیادت استاد علی آبادی خواهیم رفت .


در صورت تمایل هماهنگ نمائید که به اتفاق خدمتشان برسیم تا اذیت نشوند .


باتقدیم سلام و پیرواطلاع رسانى شنبه ٩٧/٢/٢٢ مبنى بر ملاقات دو نفر از اساتید گرانقدرمان بعرض مى رسانم .


ساعت ١٧٠٠ روز جارى دوشنبه ٩٧/٢/٢٤ اینجانبان آقایان ، دکتراحمدیان ، پرویزعلى مددى ، مجتبى داودى ، محمدعلى رئیس دانا، ماشاالله برتون وبنده پشنگ پور در معیت سه نفر از اساتید معزز ، آقایان معمارتدبیرى ، محمودحسن زاده و دکتر سیاسى ابتدا به ملاقات استاد مؤمنى و ساعت ١٨٣٠ به دیداراستاد على آبادى مشرف شدیم ،

حال هردو عزیز بحمدالله خوب بود ، از حضور همکاران و شاگردان خودشان بسیار خوشحال شدند ، ماهم از دیدن آنان بسیارخرسند شدیم و ازاینکه حالشان خوب بود ، بویژه استادعلى آبادى که بعلت وضعیت غیرعادى چندروز در بیمارستان بسترى شده بودند ، روحیه گرفتیم وخیالمان راحت شد .

بنده به سهم خودم از هماهنگى آقاى رئیس دانا و حضور ارزشمند همه عزیزان سپاسگزارى مى نمایم .
ذیلاً تعدادى از عکسهاى مأخوذه خدمتتان تقدیم مى گردد .

عیادت از استاد مومنی :


عیادت از استاد علی آبادی:
















۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۲۴
محمد علی رئیس دانا

از آن ماه‌های است که در آن
کوه می‌چسبد
دریا می‌چسبد
با دوستان در خیابانها بودن می‌چسبد

در خانه بودن و ولو بودن زیر دست و پای مادر می‌چسبد
تمام رنگ‌ها برای پوشیدن خوبند
هوا جان می‌دهد برای عاشقی کردن و کیفور شدن در همه چیز...

آنقدر این اردیبهشت برای همه چیز و همه کار دوست داشتنی است
که یک ماه برایش کم است و باید کم کمش شش ماه تمدید شود...

روز کارگر می چسبد

روز و هفته و حتی تمامی سال بیاد معلم می چسبد

روز ارتباطات می چسبد

و چه زیباست این ماه بهشتی...
اردیبهشت ماهتون غرق در شادی و آرامش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۷
محمد علی رئیس دانا

کلاس پنج ابتدایی که بودم در امتحانات تیزهوشان قبول شدم، مرحله اول و دوم و سوم. و روزی نوبت سوالاتی شدو من با همان عقل ناقص یازده ساله ام نظراتی دادم  کارشناسی . گفتند نه دیگر این حرف ها از عقل یازده ساله بعید است ،پدر و مادرت بیایند و بگویند این چه جور حرف هایی ست تو‌ می زنی.

خب پدرم هم که خودش معلم بود ،اعصاب هم که نداشت ، اهل مدارا هم نبود، پس نتیجه چه شد؟ حضور من در مدرسه فرزانگان به حالت تعلیق درآمد، تا شورا تشکیل شود و ببینند  اصلا من واقعا تیزهوش هستم یا این حرف ها از کودنی مفرط ست.

در این فاصله همه فکر کردند و تصمیم گرفتند یک نفر دیگر برود جای من روی نیمکت تیزهوشی بنشیند؛ اسم کوچک آن عزیز نرگس بود اما نام خانوادگی اش را نمی توانم بگویم. پدر نرگس خدمات بسیاری به مملکت کرده بود، خود نرگس البته نه، نمره هایش هم از من صد البته پایین تر بود.

بعد از سه ماه ،سند تیزهوشی را از من پس گرفتند و یک گواهی کودنی به من دادند.گفتند البته هنوز امیدی هست برو به مدرسه علوی یا روشنگر یا رفاه .
در همه جا  اما سوال این بود؟ پدرت کیست؟
وقتی می فهمیدند پدرم معلم است ، معلمی ساده همچون معلمان دیگر، می گفتند: نه، با این پدر نمی شود!

و من از همان یازده سالگی فهمیدم، معلمی جرم است. پرونده من نقص دیگری هم داشت من جز  عوام بودم.

و هر خصوصیتی هم که داشتم خاصیتی نداشت و من در زمره خواص قرار نمی گرفتم. نهایتا بعد از ماهها در به دری از این مدرسه خاص به آن مدرسه خاص، من برگشتم به مدرسه سر کوچه خودمان با همان دیوارهای تبله کرده و نیمکت های لق و لوق  و معلم های مهربان و دلسوز و بی ادعا.

و تازه فهمیدم چه لذتی دارد یکی از عوام بودن .
من در مدرسه عوام ماندم و عوامانه درس خواندم و شرافت عوام بودن را آموختم.
و امروز روزی ست که باید تشکر کنم از تمامی آموزگارانی که در مدارس عام به عامه درس می دهند.
من باور دارم که خواص واقعی همین عوامند.

✍️ #عرفان_نظرآهاری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۱۲
محمد علی رئیس دانا

در هر اداره؛
کارمند نشسته و ارباب رجوع ایستاده!
به جز کلاس درس... که ارباب رجوع نشسته و معلم ایستاده است.
جان فدای معلمی که این همه بی مهری می بیند و باز مهر می آفریند، روز معلم مبارکباد🌹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۵۴
محمد علی رئیس دانا

– معلم خوب چه صفاتی باید داشته باشد؟

چند وقت پیش با گروهی صد نفری از معلم‌ها کار می کردم. جلساتی داشتیم که شرکت در آن لذت‌بخش بود و هر کس از تجربه ها و اکتشافات دوباره‌اش سخن می گفت. بعد از تمام شدن جلسات، سعی کردم از آن چه انجام داده بودیم، برای خودم نتیجه‌گیری کنم. این نتیجه‌گیری را خیلی مختصر یادداشت کردم و اسمش را ده فرمان معلمی گذاشتم. حالا این ده فرمان را که در واقع ده صفتی است که معلم حتماً باید داشته باشد برای شما می گویم:

 

۱- معلم باید متواضع باشد.

 

معلم همیشه می آموزد: از شاگرد، از پدر و مادر، از مستخدم مدرسه و در هر شرایطی می آموزد. خودش هم شاگرد است و هم معلم. به همین سبب، نمی تواند چیزی را برای خودش نگه دارد، می خواهد بگیرد و رد کند. بنابراین، اگر متواضع نباشد و طلبگی نداشته باشد، نمی تواند همیشه بیاموزد.

 

۲- معلم باید باحوصله باشد.

 

کار تعلیم و تربیت خیلی طولانی است. معلم ذره‌ذره از زحماتش نتیجه می گیرد. کار معلم مثل کلید برق نیست که در یک حرکت آن را می‌زنید، چراغ روشن می شود. ممکن است هزاران حرکت فقط یک نتیجه بدهد. بنابراین معلم باید حوصله داشته باشد: حوصله ی گوش‌دادن، حوصله ی کشف‌کردن، حوصله ی راه‌یابی، حوصله ی حل کردن مشکلات و انواع حوصله ها.

 

۳- معلم باید دقیق باشد.

 

اگر معلم دقیق نباشد، نمی تواند ببیند. از لحظه ها و رفتارها می گذرد. از علامت هایی که شاگرد می دهد، محیط می دهد، پدر و مادر می دهند، می گذرد. پس فقط دقت معلم است که می تواند او را در زمینه ی کارش راهنمایی کند.

 

۴- معلم باید حالت بی طرفی علمی  داشته باشد.

 

یعنی تعصب نداشته باشد، زود قضاوت نکند و زود به نتیجه نرسد، بلکه مثل یک دانشمند شرایط را سبک سنگین کند، علت را بیابد و پیش از قضاوت، سنجش های لازم را درباره ی شاگردش، کارش، رشته درسی اش و خودش داشته باشد.

 

۵- معلم باید پایداری و مقاومت داشته باشد.

 

اگر امروز معلم کارش به نتیجه نرسید، فردا کار کرد و باز هم به نتیجه نرسید، پس‌فردا و روزهای دیگر هم کارش نتیجه نداد، هم‌چنان در جهت مقصود، پایداری کند تا شاگردش، خودش، کلاسش و مدرسه‌اش را به مقصد نزدیک کند. تا پدر و مادر را در زمینه ی هدایت‌کردن فرزندشان راهنمایی کند.

۶- معلم باید ذهنی باز داشته باشد.

 

گیرنده های معلم مثل گیرنده های تلویزیون در همه ی جهت ها باید کار کند و هیچ‌وقت بر روی یک موضوع نایستد. اگر معلم دیگری تجربه ای کرده است، ذهن باز معلم است که می تواند این تجربه را بگیرد و بسنجد و از آن بهره بگیرد. اگر بچه ای کار تازه ای کرده است، ذهن باز معلم می تواند از کار تازه ی آن بچه نکته ای بیاموزد که کار معلمی او را ثمربخش‌تر کند. اگر معلمی مقاله ای می خواند، ذهن باز اوست که می تواند نکته هایی از آن مقاله دریافت کند. اگر در جایی پژوهشی شده است، ذهنِ باز معلم از آن پژوهش بهره ای برای کارش می گیرد. ذهن معلم باید نسبت به تأثیرات خارجی باز باشد و واهمه ای نداشته باشد.

 

۷- معلم باید انعطاف داشته باشد.

 

خطری که معلم‌ها را همیشه تهدید می کند، این است که در روش و سبک شان متخصص می شوند؛ یعنی می گویند: من جز این روشِ تدریس هیچ روش دیگری را قبول ندارم. چنین چیزی درست نیست. باید قبول کرد و انعطاف داشت، رفت، دید، فهمید، نشست و گوش کرد. در حقیقت معلم باید گوش ها، چشم‌ها و ذهن باز در برابر همه ی تأثرات داشته باشد و انعطاف‌پذیر باشد.

 

۸- معلم باید با شاگردانش رابطه ای صمیمانه و انسانی برقرار کند.

 

در چنین حالتی است که محیط آماده می شود برای این که بچه بیاموزد. متأسفانه ما به نقش این رابطه ی صمیمانه به اندازه ی کافی آگاه نیستیم. این رابطه ی صمیمانه گاه با یک نگاه یا یک لبخند یا یک نوازش یا گفتن جمله ای کوتاه ایجاد می شود. به هر حال، چنین رابطه ای خیلی درونی است و آن چه به وجودش می آورد خیلی متفاوت است. نمی شود فرمول‌وار گفت؛ فقط باید مهارت داشت و به جا و به موقع حرکت مناسب را کرد.

 

۹- معلم باید ظرافت و تعمق داشته باشد.

 

معلمی کار فوق‌العاده ظریفی است. من گاهی در فیلم‌ها می بینم که دارند تلفن یا دستگاه رادیو و یا تلویزیون را سیم‌پیچی می کنند، سیم‌های نازک را می‌کِشند و به  هم وصل می کنند، یا نحوه ی استفاده از وسایل جراحی را می بینم که چه قدر کار ظریفی است، ناگهان به نظرم می‌رسد که کار معلم از این هم ظریف‌تر است. در کار تعلیم و تربیت موج‌ها را نمی شود دید و ثبت کرد. من حرف می‌زنم، شما ثبت می کنید، ولی ما هیچ ارتباط سیمی با همدیگر نداریم! حالا فکرش را بکنید معلم چه قدر در کارش باید ظرافت داشته باشد تا بتواند همه ی موج‌ها را در جهت پیشرفت کارش به حرکت درآورد. متأسفانه خیلی کم‌اند معلمانی که این نکته را کاملاً درک کرده باشند و در عمل هم به آن رسیده باشند. یکی از کسانی که این نکته را به خوبی دریافته بود و در عمل هم به آن رسیده بود، جبار باغچه بان بود. باغچه بان دقیقاً به تمام ظرافت های معلمی رسید. هر نگاهش، هر واکنش و برداشتش نسبت به کاری که انجام می داد، در نهایتِ ظرافت بود و این آن جایگاهی است که معلم در حین کارِ عملی ورزیده می شود و تئوری چندان به کارش نمی آید.

 

۱۰- معلم باید قدرت طراحی و پیش‌بینی داشته باشد.

 

من روی این صفت تکیه می کنم. معلم باید زمان لازم برای مطالعه، طراحی و پیش‌بینی را داشته باشد و این طراحی را مثل یک دانشمند انجام بدهد. یعنی کار مستند و صحیح بکند و دقت واقعی علمی داشته باشد. آن چه گفتم به ترتیب اهمیت نبود، چون هر یک از این صفت ها در جای خودش بسیار مهم است و هیچ‌یک بر دیگری برتری ندارد.

از کتاب گفت و گو با زمان،نویسنده:توران میرهادى

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۵۲
محمد علی رئیس دانا


روز معلم، روز بزرگداشت عشق و ایثار است. تجلیل از کسانی که علم را جرعه جرعه در جان ها جاری می کردند. خود لحظه لحظه می سوختند و با دانش خویش، جامعه را می ساختند و فردایی باشکوه را نوید می دادند. امروز، روز بزرگداشت کسانی است که الف قدّشان، در راه تعلیم خوبی ها خمیده شد.

برای معلمین عزیزی که سایه اشان بر سر ماست طول عمر با عزت آرزو می کنم -- خداوند متعال اجر محبت هایشان را بدهد .

و برای عزیزانی که از بین ما رخت بر بسته اند طلب مغفرت دارم و امیدوارم خداوند متعال با رحمانیتش آنها را به پاس آموزش به فرزندان این مرز و بوم مورد لطف خاصه اش قرار دهد .

چوب معلم ار بود زمزمه محبتی     جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
یاد زحمات بی دریق جناب علی آبادی در صبح های جمعه به خیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۲۸
محمد علی رئیس دانا

باتقدیم سلام وتبریک پیشاپیش بمناسبت سالروز میلاد حضرت مهدى عج باستحضارمى رسانم

 اولین گردهمائى سال ٩٧ بشرح ذیل در محل آزمایشگاه مکانیک خاک در کارگرشمالى مقابل تربیت بدنى دانشگاه تهران برگزارخواهدشد 

از ساعت ١٨٠٠ چهارشنبه ١٩ اردیبهشت ماه گردهمائى دیدارى اساتید وفارغ التحصیلان دبیرستان دکتر نصیرى در کوى دانشگاه ، آزمایشگاه مکانیک خاک برگزار خواهدشد ، خواهشمند است :

١- بجز اطلاع رسانى عمومى ، خودتان هم به دوستان مرتبط اطلاع دهید .

٢- تلاش شود بموقع حضوریافته تا در دیدار اساتید و همکلاسیها از فرصت لازم بهره مندباشید .

٣- سرگروهها ضمن تماس تلفنى واحیاناً تلگرام یا sms اطلاع رسانى نموده و تا روزشنبه ١٥ اردیبهشت به آقاى دکتر خبازان یا بنده محمدعلى پشنگ پور٠٩١٢٣٣٩٧٥١٠ اعلام بفرمائید .

٤- دوستانیکه عضو صندوق هستند ، دفترچه عضویت خودشان را همراه داشته و ضمنا سعى نمایند میزان عضویت خودشان را افزایش دهند .

٥- از فارغ التحصیلان جدیدالورود به گردهمائى ها که عضوصندوق نمى باشند ، دعوت مى گردد درسالن محل تجمع ، به آقاى پرویز على مددى مراجعه و داوطلبانه در صندوق دبیرستان عضو شوند .

٦- نظریه ، انتقاد وپیشنهادهاى خودتان  را به آقاى دکتر خبازان اعلام تابراى گردهمائى هاى بعدى لحاظ شود  .

٧- ضمناً درصورت امکان یک نفراز عزیزان هنرمند، مسئولیت تهیه عکس یافیلم مراسم راتقبل نمایند ( داوطلب گرامى لطفاً به بنده اطلاع دهند )

٨- یک نفر از دوستانیکه امکان خرید ، شستشو و انتقال میوه براى مهمانان را دارد ، لطفاً تماس بگیردتا مقدار آن خدمتشون اعلام شود .


شب خوبی بود - جای دوستان غایب خالی

















باتقدیم سلام خلاصه گزارش گردهمائى ٩٧/٢/١٩ بمناسبت هفته معلم بشرح ذیل بعرض مى رسد . { پشنگ پور }

١- تعداد ١٣ نفر از اساتید تشریف داشتند .

٢- عزیزان على آبادى و مؤمنى بعلت کسالت قادر به حضور نبودند

٣- تعداد ٦١ نفر از دانش آموختگان و ٧ نفر مهمان ، جمعاً ٨٠ نفر آمده بودند .

٤- دریافت هزینه شام و پذیرائى از ٦١ نفر ١٤٧٥٠٠٠ تومان
٥- هدایاى تحویلى جمعاً ١٧ عدد

٦- هدایاى اساتید مومنى و على آبادى ، بزودى حین ملاقات درمنزلشان ، اهداء خواهدشد .

٧- یکى از هدایا که اضافه آمده بود به آقاى رئیس دانا فروخته شد .

٨ -اغلب هزینه ها فاکتور دارند .

٩- ریزهزینه ها براى آقاى على مددى ارسال شده است .

١٠ - دوستان گرامى آقایان ، على مددى ، برزگر ، خبازان ، صفدرى ، فیض خانى ، رئیس دانا ، قره اى ، قوى فکر ، سرگروهها و ... در برنامه ریزى ، تدارک و اجراى گردهمائى همکارى و همفکرى هاى مؤثرى داشتند که جا دارد از همه عزیزان سپاسگزارى شود .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۴۶
محمد علی رئیس دانا

سلام

امروز سعادت تجدید دیدار و عیادت از استاد علی آبادی

در معیت دکتر علی اصغر فانی و دو اخویشان محمد رضا فانی و علی رضا فانی  به همراه جنابان پشنگ پور و علیمددی و اینجانب رئیس دانا مقدر شد .

انشالله خداوند عمر با عزت به استاد عنایت فرمایند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۱۶
محمد علی رئیس دانا

متن دعوت بنا بر اولویت بعلت محدودیت فضا :


سلام - با توجه به اینکه جلسه عمومی بهمن یا اسفند تجمع دکتر نصیری منتفی شده —
و با توجه به اینکه سالهاست تعداد قابل توجه ای از همسران این تشکل ابراز تمایل شرکت در این تشکل و آشنائی با اساتید گرانقدر ما را داشته اند —
از فرصت می خواهیم استفاده کنیم و در یک تجمع محدود چنین نشست صمیمی ای را تدارک ببینیم —
در غیاب شما در منزل استاد سمیعی حضار جمیعا از چنین نشستی  استقبال کردند .
علاوه بر اون جمع - دکتر سیاسی جناب مومنی و مهندس برزگر هم به این دورهمی رضایت دادند.

- شما { همراه همسر محترمتان } برای چنین نشستی در جمعه ظهر 96/12/11 در اولویت دعوت با توجه به محدودیت فضای مد نظر قرار گرفته اید .

متمنی است  تائیدتان برای تکمیل ظرفیت را حداکثر ظرف دو روز اعلان فرمائید .


زحمت اعلان آدرس و زمان بر عهده جناب پشنگ پور قرار گرفت :

باتقدیم سلام ، پیرو تصمیم و پیشنهاد بسیار زیباى آقاى رئیس دانا و تکرار مجلسی که 4 سال قبل ایشان از دوستان در منزل خودشان برقرار کردند به استحضار مى رسانم .

ان شاالله ساعت ١١٠٠جمعه ١١ اسفند همه مدعوین اینبار در معیت مدیران محترم خانواده ، همسران گرامیشان در آدرس اندرزگو ، بین کاوه - قیطریه ، مهرمحمدى شمالى ، نبش ک شیرین پ یک واحد ٨ حضور خواهند یافت .

لذا حضور به موقع عزیزان ، فرصت دیدار اساتید معزز و همکلاسى هاى گرانقدرمان را برایشان فراهم و نیز برنامه تدوینى آقاى رئیس دانا هرچه بهتر و منظم تر برگزار خواهدشد .

از همه عزیزان گرانمایه و مدعوین مکرم خواهشمندم از آوردن هرگونه هدیه ( گل ، شیرینى ، کادو و ... ) جداً پرهیز فرمایند .

تلفن تماس وهماهنگى ٠٩١٢٣٣٩٧٥١٠ پشنگ پور


گزارش برقراری نشست توسط جناب پشنک پور :

اساتیدگرانمایه و فارغ التحصیلان معزز بعرض مى رسانم .

آقاى رئیس دانا درجلسه ١٦بهمن دردیدار استادسمیعى که بمناسبت چهلم فوت همشیره محترمشان شرکت کرده بودیم و گزارش و عکسهاى مربوطه محضرتان ارسال گردید ، از حضار شامل ٥ نفر از دبیران گرانقدر و ٧ نفر از همکلاسیها دعوت نمودند چنانچه موافق باشند دومین جمعه اسفندماه ، بهمراه همسران گرامیشان تشریف بیاورند منزل ایشان تا شروع و آزمایشى باشد براى تشکیل اینگونه جلسات خانوادگى ، که مورد استقبال حضار قرارگرفت .

و لذا حسب دعوت و تأکید مجدد ، ساعت ١١٠٠جمعه ١١ اسفند همه در معیت همسران خود درمنزل ایشان حضور یافته ، ساعت اول با شیرینى ، چاى و میوه پذیرائى و یک ساعت بعد ، اساتید و فارغ التحصیلان به نوبت خاطراتى از زمان دبیرستان را بازگو ، جناب آقاى دکترسیاسى به نمایندگى مدعوین از پیشنهاد بسیار ارزشمند و دعوت همراه با زحمات خیلى زیاد آقاى رئیس دانا ، بویژه خانواده معززشان که بسیار بزحمت افتاده بودند و واقعاً همه را شرمنده کرده بودند تشکر و قدردانى نمودند و در ادامه استاد مؤمنى اشعارى قرائت و نیز استاد حسن زاده چندخاطره از کلاسهاى درس را تعریف و نیز آقایان داودى ، قوى فکر ، على مددى ، محمودکلایه و صاحب مجلس آقاى رئیس دانا در حضور همسران خودشان ، بعضى ازشیطنتهاى زمان تحصیلشان را بازگو نمودند که مورد استقبال همه خانمها قرار گرفت   .

در ادامه ناهار تدارک  دیده شده و جایتان خالى بسیار مفصل را صرف نمودیم  .

نظر باینکه کلیه مدعوین بدون استثناء ( بجز نوه زیر یکساله آقاى رئیس دانا) باهمسران گرامیشان دعوت و تشریف آورده بودند ، مورد استقبال حضار بویژه خانمها قرار گرفت و خیلى خوش گذشت و همه اظهار رضایت داشتند بطوریکه پیشنهاد مى کردند ، بجز گردهمائى سالانه و مجردى ، حداقل سالى دوبار همانند آنروز، برنامه ریزى و براى خانواده تکرار شود .

درساعت پایانى این دیدار بسیار ارزشمند ، یادى شد از مدیریت و تعدادى از اساتید ، فارغ التحصیلان و دست اندرکاران فوت شده دبیرستان دکترنصیری و سپس چگونگى شکل گیرى گردهمائى ها و شناسائى اساتید و فارغ التحصیلان توسط آقایان :  دکترسیاسى ، حسن زاده ، مهندس منزوى و مهندس برزگر براى حاضرین بخصوص خانمها تشریح و ساعت ١٥٠٠ که لحظات بسرعت سپرى و بسیار خوش گذشته بود ، منزل عزیز گرامى آقاى رئیس دانا را ترک نمودیم .

لازم بیادآورى است ، استاد معمارتدبیرى ، استاد سمیعى ، دکترفانى  ، دکترخبازان ، آقاى حسین رضائى ، آقاى عباس صفدرى ، فریدون دانشیان  و آقاى بهمن خلیلى هم جزء مدعوین بودند لکن به جهت معاذیر مطروحه تشریف نیاوردند . با اینحال جمعیت حاضر بالغ بر 38 نفر بود .
ونیز اصولاً منزل آقاى رئیس دانا بجهت محدودیت فضا ، امکان دعوت از سایر دوستان یا افزایش صندلى وجود نداشت . دعا مى کنیم براى نوبت بعدى منزل بزرگترى خریدارى تا بتوانند تعداد بیشترى دعوت نمایند .

و البته بنده مقدارى از غذاها بخصوص کوفته را که بمن چشمک زد و وسوسه ام کرد براى شام جمعه و ناهار شنبه با خودم آوردم !!!!!

ضمناً چند تا از عکس هاى آن مهمانى بیادمانى جهت استحضارتان ذیلاً تقدیم مى گردد .



بنده به سهم خودم از قبول دعوت آقاى رئیس دانا و حضور ارزشمند حضرتعالى و همسرگرامیتان در جمع بیادماندنى معلمین و فارغ التحصیلان دکترنصیرى  بسیار سپاسگزارى مى نمایم . پشنگ پور

رئیس بزرگ و مهربان


سلام‌..وظیفه دارم  از سوی خودم و همسرم و دیگر حضار خدمت شما و همسر محترم تان و فرزندان نازنین تان مراتب تشکر و‌ سپاس مان را برای بهترین‌ پذیرائی و‌ مهر فراوانتان  اعلام‌ نمایم .  خدای مهربان به سفره ی  زندگیتان برکت به دلهاتان شادی و به تنتان سلامتی ، عطا فرماید.
با احترام - رضا قوی فکر
تشکر از حضور تک تکتان - منت گذاشتید .

قرار بود هیچکدامتان کادو نیاورید تا اینچنین جمعی با راحتی بیشتر تکرار پذیر باشد .

به دوستان بار ها گفته ام : بیخود هی به من می گوئید رئیسسسسس - در حالی که فرامینم را گوش نمی کنید — مثله اینه که به کچل میگید ذولف علی !!!

به هر حال جناب دکتر سیاسی - استاد مومنی - جناب قوی فکر زحمت کشیده و ما را شرمنده کردند .
خانم جناب مهندس اکبر محمود کلایه هم که یک گلدان گل طبیعی دسترنج هنر خودشانرا آورده بودند - ممنونیم .

تک تک مدعوین به همراه همسرانشان تلفنی از برگزاری مجلس ابراز شادمانی و تشکر کردند و بدینوسیله بنده و همسرم را شرمنده نمودند .
با احترام محمد علی رئیس دانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۵۲
محمد علی رئیس دانا

گاهی برای نابودی یک کشور ؛
نیازی به جنگ نیست تنها کافیست

 جای افراد آگاه و برجسته
 آن کشور را با تعدادى
 سیاستمدار نادان و احمق عوض کنید!!

#چرچیل

---------------------------------------------------------------------------------

در سطح محدودتر :

برای تخریب یک صنعت یا وزارتخانه و یا گروه

جای افراد مدیر - آگاه و برجسته
افراد نادان - ناکارا و احمق را قرار دهید .!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۲۲
محمد علی رئیس دانا

من افتخار می کنم که در دبیرستان دکتر نصیری درس خوانده ام
من افتخار می کنم که مدیر دبیرستانم مرحوم قوام الدین حبیبی بوده
من افتخار می کنم که معلم هندسه ام مرحوم قلی زاده بوده { کسی که روز 16 آذر در صحنه بوده }
من افتخار می کنم معلم فقهم دکتر قاسمی بوده
من افتخار می کنم مثلثات را با آقای امینی علی آبادی گذراندم { کسی که همزمان در دبیرستان البرز و هدف هم تدریس می کرد و برای ما بیشتر مایه می گذاشت }
من افتخار می کنم علوم طبیعی را با استاد معمارتدبیری گذراندم
من افتخار می کنم که فیزیک و مکانیک را نزد جناب حسن زاده آموختم
من افتخار می کنم که معلم ادبیاتم مرحوم دکتر سمیع صمیمی بوده
من افتخار می کنم که ترسیمی رقومی را در محضر دکتر سیاسی یاد گرفتم و نمره امتحان نهائیم بیست شد - من افتخار می کنم که معلم آنروز من الان در دانشگاه تدریس می کند
من افتخار می کنم تاریخ را با جناب بزرگوار مومنی و جغرافی را با جناب بیرجانیان گذراندم
من افتخار می کنم که کتابدار آن موقع دبیرستانم الان تحصیلات عالیه دارد { جناب داوود زاده را می گویم }
 من افتخار می کنم که همشاگردیم جناب عباس صفدری بوده و به قول مرحوم فرحبخش ریاضی را به زبان انگلیسی تدریس می کرده
من افتخار می کنم که خدمتگزار دبیرستانم جناب فاضلی تا مقام رئیس دفتری وزیر آموزش و پرورش ( جناب نجفی ) پیشرفت کرد
 من افتخار می کنم به تمامی بقیه معلمین عزیزم که نام نبردم
من افتخار می کنم که با سه وزیر آموزش و پرورش هم دبیرستانی بوده ام { مرحوم شهید رجائی - جناب حاجی و جناب دکتر فانی عزیز }
من افتخار می کنم که با تک تک نامبرده ها به همراه تعداد زیادی از فارغ التحصیلان که به شکر خدا اکثریت به مدارج بالای علمی و مملکتی رسیده اند هنوز نشست و برخواست داریم

من افتخار می کنم که یک ایرانیم
من افتخار می کنم دو دوره به سید محمد خاتمی رای دادم { سردار واقعی سازندگی مادی و معنوی ایران ایشان هستند }

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۵۷
محمد علی رئیس دانا

معلم **
خــــداوندا کرم بر بنــــده کردی            مرا شرمنـــده شرمنده کردی
کجا باشــــد که از خجــلت درآیم          ز بـــــــار زحمت شکری برآیم
مرا نعمـــت فراوان عرضــه کردی          خــــداوندا دوای هرچـــه دردی
نبودم را زخــــــاکــی بود کردی             زخاک این جسـم را موجود کردی
زروح خود به جسمــم جان دمیدی         تو یی که خــــالق یأس و امیدی
مرا مادرعطا کـــــــــردی و بابا              که بی یاور نمـــــانم بین غم‌ها
مـــــــــــرا نوردل بابا نـمودی                چــــراغ روشـــن فردا نمـودی
به هراشکی که در چشمم روان بود      تن مــادر برایـــم نیمه جان بود
چراغ دیگـــــــــری فانوس راهم            معلم، مهــــــد علم و تکیه گاهم
چو قانون سخـــــــن گفتن گرفتم         خـودم هم زین سخن‌ها درشگفتم
به دستور معلـــــــم جمله بستم          قــــدم برداشتم، رفتم، نشستم
کلامی بی‌ جـــواز او نگفتم                 گلــــی بودم که با اذنش شکفتم
سخنهـــا بر زبان جــــاری نمودم           غمـــی دیگــر به غم‌هایم فزودم
چـــرا کـــز زحمـــت بی حد آن‌ها          یکــــی را هم نکردم شکر بر جا
چه بی حــد زحمــت من را کشیدند      چه غم‌هایی که بر جان‌ها خریدند
به وقت غم شـــــریک غصه بودند         به وقـــت خنده شاه قصه بودند
شریکی در غم و شادی چو او نیست    خدا با من بگــو پاداش او چیست؟
*
خداوندا زبانم را توان ده                     درون سینه قلبی مهربان ده
کلامی نیک در وصفش بگویم              دمی دیگر گل رویش ببویــــم
فدای او کنم بود و نبودم                    سرم، چشمم، دلم، جمله وجودم
شبـــی وصف کتابی را شنیدم           کز آن خوشتر گلستانی ندیدم
ز گل‌های کتاب این غنچه چیدم          که من لم یشکر المخلوق دیدم
دگـــر لم یشکرالخالق پس از آن          نشست این جمله‌ها بین دل وجان
خداوندا کسی شکر تو گوید              که اول شکر مخلوقت بگوید
الا ای آن که بر من علم دادی             برایم عمر را مایه نهادی
همه اندیشه ات عقبای من بود           غم امروز تو فردای من بود
کنون من هستم و یک قلب ساده        تمام هستیم در کف نهاده
نمیدانم چسان شکری بگویم              کجا یک جمله لایق بجویـــم
کلامــم گر چه کوتاه و قصیــر است      دلم در بند مهر تو اسیر است
سخن هایت چراغ راه کردم                ببخشا گر سخن کوتاه کردم
جهان می‌مــرد اگر آنها نبودند             معلم‌ها همه شمع وجودند
امید خسروی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۲۴
محمد علی رئیس دانا


معلم بودن، تنها در انحصار معلومات نیست، بلکه افزون بر معلومات و تخصص، هر معلم باید با هنر معلمی آشنا باشد؛ یعنی بداند چگونه از معلومات خود بهره بگیرد و به عبارت دیگر، با چه زبانی با شاگردان سخن بگوید، چه شیوه هایی را در ارتباط با شاگردان در نظر بگیرد و چگونه با شاگردان ارتباط برقرار سازد. معلم نمونه با بهره گیری از فنون روان شناسی، با قدرت و مهارت، امواج متلاطم کلاس را آرام کرده، تسلط و توانایی اداره کلاس را عملاً عرضه می دارد. این روان شناسی معلم برای اداره هر کلاس، شیوه خاصی را در نظر می گیرد ؛ چنان که در خصوص تک تک شاگردان نیز رفتار خاصی را انتخاب می کند. به رعایت همه این اصول، «هنر معلمی» می گویند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۵۶
محمد علی رئیس دانا


 می توان در سایه آموختن                           گنج عشق  جاودان اندوختن

اول از استاد، یاد آموختیم                           پس، سویدای سواد  آموختیم

از پدر گر قالب تن یافتیم                            از معلم جان روشن   یافتیم

ای معلم چون کنم توصیف تو                       چون خدا مشکل توان تعریف تو

ای تو کشتی نجات روح ما                         ای به طوفان جهالت نوح  ما

یک پدر بخشنده آب و گل است                      یک پدر روشنگر جان و دل است

لیک اگر پرسی کدامین برترین                     آنکه دین آموزد و علم یقین

استاد حسین شهریار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۵۳
محمد علی رئیس دانا

متن کامل سرود ای ایران و تاریخچه سرود ملی

 

در شهریور 1323زمانی که نیروهای انگلیسی و دیگر متفقین تهران را اشغال کرده بودند، حسین گل گلاب تصنیف سرای معروف، از یکی از خیابان های معروف شهر می گذرد.

او مشاهده می کند که بین یک سرباز انگلیسی و یک افسر ایرانی بگو مگو می شود و سرباز انگلیسی، کشیده محکمی در گوش افسر ایرانی می نوازد. گل گلاب پس از دیدنِ این صحنه، با چشمان اشک آلود به استودیوی روح الله خالقی (موسیقی دان) می رود و شروع به گریه می کند.

 

غلامحسین بنان می پرسد ماجرا چیست؟  او ماجرا را تعریف می کند و می گوید:


کار ما به اینجا رسیده که سرباز اجنبی توی گوش نظامی ایرانی بزند ! سپس کاغذ و قلم را بر می دارد و با همان حال، می سراید:


ای ایران ای مرز پرگهر
ای خاکت سرچشمه ی هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای دشمن! ار تو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم…

 

همانجا، خالقی موسیقی آن را می نویسد و بنان نیز آن را می خواند و ظرف یک هفته، تصنیف “ای ایران” در یک ارکستر بزرگ اجرا می شود.

 

سرود «ای ایران» دقیقا در 27 مهر ماه سال 1323 در تالار دبستان نظامی دانشکدۀ افسری فعلی و در حضور جمعی از چهره‌های فعال در موسیقی ایران متولد شد. شعر این سرود را «حسین گل گلاب» استاد دانشگاه تهران سروده بود، و از ویژگی‌های آن، اول این است که تک‌تک واژه‌های به کار رفته در سروده، فارسی است و در هیچیک از ابیات آن کلمه‌ای معرب یا غیر فارسی وجود ندارد.

 

سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژه‌هاى خوش‌تراش فارسى است. سایت تالاب :زبان پاکیزه‌اى که هیچ واژه بیگانه در آن راه پیدا نکرده است، و با این همه هیچ واژه‌اى نیز در آن مهجور و ناشناخته نیست و دریافت متن را دشوار نمى‌سازد.

 

دومین ویژگی سرود «ای ایران» در بافت و ساختار شعر آن است، به‌گونه‌ای که تمامی گروه‌های سنی، از کودک تا بزرگ‌سال می‌توانند آن را اجرا کنند. همین ویژگی سبب شده تا این سرود در تمامی مراکز آموزشی و حتی کودکستان‌ها قابلیت اجرا داشته باشد.

 

و بالاخره سومین ویژگی‌ای که برای این سرود قائل شده‌اند، فراگیری این سرود به لحاظ امکانات اجرایی است که به هر گروه یا فرد، امکان می‌دهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسیقی نیز بتوان آن را اجرا کنند.

 

سایت تالاب : آهنگ این سرود که در آواز دشتی خلق شده، از ساخته‌های ماندگار «روح‌الله خالقی» است. ملودی اصلی و پایه‌ای کار، از برخی نغمه‌های موسیقی بختیاری که از فضایی حماسی برخوردار است، گرفته شده.

 

این سرود در اجرای نخست خود به‌صورت کر خوانده شد. اما ساختار محکم شعر و موسیقی آن سبب شد تا در دهه‌های بعد خوانندگان مطرحی همانند «غلامحسین بنان» و نیز «اسفندیار قره‌باغی» آن را به‌صورت تک‌خوانی هم اجرا کنند.

 

در سالهای اولیه پس از انقلاب، این سرود برای مدت کوتاهی به‌عنوان «سرود ملی» از رادیو و تلویزیون ایران پخش می‌شد، اما بعدا چند سالی از رسانه‌های داخلی حذف شد تا در دهۀ اخیر که باز در مناسبت‌های مختلف تاریخی، آن را می‌شنویم.

 

ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای … دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما

 

سنگ کوهت دُر و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کی برون کنم
برگو بی مهر تو چون کنم
تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما

ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از … آب و خاک و مهر تو سرشته شد دلم
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۰۰
محمد علی رئیس دانا

کودک بودیم که از پشت نیمکت‌های غبار گرفته معلم دریچه‌های دانایی را بر دلمان گشود، به نوجوانی یک حرف و دو حرف بر زبانمان "الفاظ نهاد و گفتن آموخت" و امروز هنوز دانسته‌هایش را با هیچ چشمداشتی در سفره پاک اندیشه با ما قسمت می‌کند.

پس

تا هستم و هست دارمش دوست

نازنینا بدان که شاگردت                    تامعلم نشد تو را نشناخت

***

ای معلم صفای جان تو باد

سر ما خاک آستان تو باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۱۰
محمد علی رئیس دانا


در بــزم عشق شمــع فـروزان معلم است
مـــردم چو پیکرند اگر ، جان معلم است

آن بــاغبـــان گلشن اندیشه هـــای ژرف
پـــــروردگار روح حکیمــان معلم است

مــــردم معـــادن زر و سیمند در سرشت
جــویــای ایـن خزائـن پنهـان معلم است

هرگز گزافه نیست که گویم پس از خدای
آنکس که خلـــق می کند انسـان معلم است

ظلمات جهل را بشکافــد بـه نـــور علــم
خضــر طــریق چشمــه حیـوان معلم است

آری ، معلمی همه عشق است و ســوختن
آنــرا که عشــق نیست مگو کــان معلم است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۹
محمد علی رئیس دانا

حدیث عشق

معلم عزیر! آن زمان که پای درست می نشستم و تو الفبای عشق
را به من می آموختی،
دلم از گوهر کلمات خالی بود؛

تو مرا سرشار از واژه های روشن می کردی.
سال هاست که از آن لحظه های شیرین می گذرد،
ولی هنوز یاد و نامت در دلم زنده است.

آن زمان ها برایم از دانایی می گفتی و محبت را به من می آموختی.
من در سایه سار وجودت پیش می رفتم و قدم از قدم برمی داشتم، تو بودی که دست مرا گرفتی تا در پرتگاه و لغزش گاه های زندگی نیفتم.

من امروز به احترام نامت قیام می کنم و در زلال کلماتت رها می شوم و حدیث زندگی را با تو مرور می کنم.

می خواهم به آسمان بال بگشایم و نامت را بر صحیفه آبی اش
حک کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۱۸
محمد علی رئیس دانا

یکى از خان های بختیاری هر روز که فرزندانش را به مدرسه میفرستاد، خدمتکار خانه به نام ابوالقاسم را با فرزندانش میفرستاد تا مراقب آنها باشد. ابوالقاسم هر روز فرزندان خان را به مدرسه میبرد و همان جا میماند تا مدرسه تعطیل میشد و دوباره آنها را به منزل میبرد. دبیرستانی که فرزندان خان در آن تحصیل میکردند یک کالج آمریکایی (دبیرستان البرز) بود که مدیریت آن بر عهده دکتر جردن بود.

دکتر جردن قوانین خاصی وضع کرده بود. مثلا برای دروغ، ده شاهی کفاره تعیین کرده بود. اگر در جیب کسی سیگار پیدا میشد یک تومان جریمه داشت! میگفت "سیگار لوله بی مصرفی است که یک سر آن آتش و سر دیگر آن احمقی است!" القصه.. دکتر جردن از پنجره دفتر کارش میدید که هر روز جوانی قوی هیکل، چند دانش آموز را به مدرسه می آورد. یک روز که ابوالقاسم در شکستن و انبار کردن چوب به خدمتگذار مدرسه کمک کرد، دکتر جردن از کار ابوالقاسم خوشش آمد و او را به دفتر فرا خواند و از او پرسید که چرا ادامه تحصیل نمیدهد؟ ابوالقاسم گفت چون سنم بالا رفته و پول کافی برای تحصیل ندارم و با داشتن سه فرزند قادر به انجام دادن این کار نیستم.

دکتر جردن با شنیدن این حرفها، پذیرفت که خودش شخصا، آموزش او را در زمانی که باید منتظر بچه های خان باشد بر عهده بگیرد!  او بعلت استعداد بالا ظرف چند سال موفق به اخذ دیپلم شد و با کمک دکتر جردن برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و سرانجام در سن ۵۵ سالگی مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه نیویورک گرفت.

دکتر ابوالقاسم بختیار، اولین پزشک ایرانی است که تا سن ٣٩ سالگی تحصیلات ابتدایی داشت!! جالب اینکه فرزندان اون نیز پزشک شدند!

دکتر ساموئل مارتین جردن معلم آمریکایی از سال ١٨٩٩ تا ١٩۴٠ ریاست کالج آمریکایی را در تهران بر عهده داشت. او ایران را وطن دوم خود می ‌نامید و همواره از آن به نیکی یاد می‌کرد. جردن به دانش آموزانش میگفت من میلیونر هستم زیرا هزارها فرزند دارم که هر کدام برای من، برای ایران و برای دنیا میلیونها ارزش دارند. به پاس خدمات بی حد این مرد بزرگ، خیابانی در تهران بنام خیابان جردن برای بزرگداشت و زنده نگاه داشتن نام او نامگذاری شد.

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۰۸:۴۰
محمد علی رئیس دانا

ضمن تقدیم سلام وادب محضر اساتید گرانقدر وفارغ التحصیلان عزیز دبیرستان دکترنصیرى باستحضار مى رسانم :

در راستاى دیدارهاى ماهانه ومقطعى اساتید معززمان ، روز دوشنبه ١٦ بهمن 96 دو نفر دبیران گرامى ، استاد معمارتدبیرى و استاد حسن زاده و پنج نفر دانش آموزان عزیز ، آقایان فیض خانى ، رئیس دانا ، على مددى ، صفدرى و بنده پشنگ پور بجهت فوت همشیره استاد یوسف سمیعى ، به نمایندگى بقیه دوستان به منزل آن استاد رفتیم .

نشست ودیداربسیارخوبى بود ، ایشان هم از همه عزیزانیکه در مراسم ختم شرکت و نیز در منزلشان حضور یافته بودند تشکر نمودند .


ضمناً مقرر شد گردهمائى بعدى اساتید وفارغ التحصیلان دکترنصیرى ، دهه دوم اردیبهشت ٩٧ برگزار شود .

بنده هم به سهم خودم از اساتید فوق و دیگر دوستانیکه قبول زحمت نموده وبه نمایندگى بقیه معلمین و فارغ التحصیلان دراین برنامه دیدارى بسیار ارزشمند درمنزل استاد سمیعى شرکت نمودند سپاسگزارى مى نمایم .




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۳۲
محمد علی رئیس دانا

برای دیدار خانواده، بخصوص پدر ومادرم، بعد از حدود ۱۶ سال دوری به ایران رفته بودم، با وجود هشدار برادرانم، تصمیم گرفتم با اتومبیل آنها، یک سری به خانه دوستان قدیمی بزنم. در یکی از خیابانهای شلوغ، پسری حدود ۱۴ ساله، اجازه گرفت تا شیشه اتومبیل را تمیز کند. با اینکه شیشه تمیز بود، به او اجازه دادم، اتفاقا خیلی کارش تمیز بود، یک ۲۰ دلاری از کیفم در آوردم، با حیرت به ۲۰ دلاری نگاه کرد و گفت از امریکا آمدید؟ گفتم بله، از کجا فهمیدی؟ گف ما مسافران امریکا را زود می شناسیم، بعد گفت امکان دارد خواهش کنم شماره تلفن تان را بدهید، من میخواهم چند تا سئوال درباره دانشگاه های امریکا بکنم، به همین خاطر پولی هم از شما نمی خواهم، گفتم اینها بهم ربطی ندارد، گفت اجازه بدهید من هم کاری برای شما کرده باشم، گفتم من تلفن ثابتی ندارم، ولی بیا بالا، بیا بنشین توی اتومبیل، باهم حرف میزنیم، رفتار مودبانه و نوع سئوالات و لحن صدایش مرا تحت تاثیر قرار داده بود.
با اجازه و احتیاط کنارم نشست، پرسیدم چند سال داری؟ گفت ۱۴سال، گفتم سال اول دبیرستان هستی؟ گفت سال آخر هستم، گفتم چطور؟ گفت از بس درسهایم خوب بوده، از بس در برنامه های فوق کلاس خود شرکت کردم، از بس کتاب به زبان فارسی و انگلیسی خواندم، که مرا مرتب به کلاسهای بالاتر بردند و الان سال آخر هستم.
گفتم پدرت چه کاره است؟ گفت پدرم دو سال بعد از تولد من در جنگ کشته شده، گفتم چه کسی زندگی شما را می چرخاند؟ گفت من و خواهرم کار می کنیم، مادرم کلفت و آشپز یک خانواده ثروتمند است، گفتم چرا درباره دانشگاه های خارج می پرسی ؟ گفت شنیدم دانشگاه ها به شاگردان استثنایی، هم ویزای تحصیلی و هم بورس میدهند. گفتم چه کسی کمکت می کند؟ گفت هیچکس، خودم و خودم و خودم! گفتم غذا خوردی؟ گفت از دیروز ظهر تا بحال غذا نخوردم، چون رژیم دارم، نگاهی به قد و بالاش کردم و گفتم رژیم چی؟ 
گفت یک دکتری گفت قندم بالاست. گفتم با هم میرویم در یک رستوران غذا می خوریم و حرف میزنیم ومن هم سعی کردم راهی برایت پیدا کنم. تشکر کرد و با هم به یک رستوران گرانقیمت شمال شهر رفتیم. فرید که تازه اسمش را گفته بود، با حیرت آدم ها و دکور رستوران و غذاهای رو میز مشتریان را تماشا می کرد. گفتم هرچه دلت میخواهد سفارش بده. گفت بشرط اینکه درون اتومبیل و صندوق عقب را تمیز کنم، گفتم عیبی ندارد، فقط ملاحظه نکن. حتی غذا برای خواهرت و مادرت هم ببر.
فرید هیجان زده به توالت رفت، دست و صورت خود را شست و خوب که تماشایش کردم، دیدم لباس کهنه ای به تن دارد، ولی بسیار تمیز و اطو کشیده و خوش فرم است، احساس کردم پسر بسیار مسئولی است.
با اصرار من، سه نوع غذا سفارش داد، وی با مهارت خاصی بیشتر غذای خود را در لابلای غذای خواهر و مادرش جای داد. بیش از ۲ ساعت با هم حرف زدیم و دیدم از همه مسائل روز خبر دارد، به خوبی به زبان انگلیسی حرف میزد، می گفت از طریق تماشای تلویزیون و خواندن کتاب های مختلف انگلیسی ، مرتب اطلاعات خود را کامل می کند.
وقتی او را نزدیک خانه شان پیاده کردم، اطلاعات کافی از او در دست داشتم و قرارمان در روز دیگر بود که کپی مدارک تحصیلی اش راهم به من برساند. چون من عازم امریکا بودم. اما تلفن و آدرس خودم را به او دادم و به امریکا بازگشتم. از یک وکیل آشنا کمک گرفتم، قول داد مراحل مختلف تحصیل و اقامت را در مورد فرید دنبال کند، در این فاصله گاه با فرید تلفنی حرف میزدم و یکبار هم با مادرش حرف زدم که از ته دل برایم دعا می کرد و می گفت روزی جبران این زحمات شما را می کنم. شاید روزی به کلبه ساده و کوچک من آمدید و من برایتان خوشمزه ترین غذاها را پختم.
حدود ۶ ماه طول کشید تا از طریق همان وکیل آشنا، سرانجام دو پذیرش از سوی دو دانشگاه تهیه کردم و با دعوت نامه و اسپانسرشیب از سوی خودم، برای فرید پست کردیم. ده روز بعد فرید بغض کرده زنگ زد و گفت من باورم نمی شود یعنی شما که هیچ نسبت فامیلی و آشنایی و دوستی با ما ندارید اینگونه برایم زحمت بکشید، فقط می خواستم بگویم ما دو شب است تا صبح فقط از شوق اشک می ریزیم.
من که در آستانه ازدواج بودم، با همسرم نازنین هم ماجرا را در میان گذاشتم، او هم با مهر و صفای ذاتی اش، کمکم کرد تا همه چیز سریع تر پیش برود و عاقبت ۶ ماه بعد، در فرودگاه لس آنجلس فرید را استقبال کردیم، صورتش خیس اشک بود، سرش را به زیر انداخته و مرتب می گفت این ها همه معجزه است، اینها همه ثمره دعای شبهای بسیار مادرم است، اینها ثمره لطف و مهر فراوان انسانی خوب چون شماست. بخشی از خانه را به فرید سپردیم و خیال او را از هر جهت راحت کردیم که با همه نیرو به تحصیل خود ادامه بدهد و وقتی در ۱۷ سالگی بعنوان یکی از جوان ترین متخصصین در زمینه تکنولوژی های جدید، در روزنامه ها معرفی شد، من و نازنین برخود بالیدیم که چنین موجودی را یاری داده ایم.
در پشت پرده، نازنین تلاش شبانه روزی خود را برای یافتن راهی جهت انتقال مادر و خواهر فرید به امریکا آغاز کرده بود ودو وکیل نیز آنرا پیگیری می کردند. از سویی فرید هر روز، هر ماه و هرسال گامی به جلو بر میداشت وهنوز ۲۱ ساله بود که در بزرگترین موسسه پژوهشی در رشته تکنولوژی های جدید علمی، بعنوان یک مسئول جوان ولی ارشد برگزیده شده بود، فرید دیگر فرصت دیدار ما را نداشت، ما خوشحال بودیم، ما به دیدنش می رفتیم و می دیدیم که چه احترامی به او که حتی از دور هنوز پسربچه ای بنظر می آمد، می گذارند و چقدردوستش دارند. چه آینده پرشکوهی برایش پیش بینی می کنند.
فرید خیلی زود یک طرح تازه و ابتکاری ارائه داد که مورد تائید و تصویب قرار گرفت. یکروز پست بسته ای برایم آورد که فرید مرا در آن پروژه شریک کرده بود و زیر ورقه ها نوشته بود، یک قدم کوچک برای یک انسان بزرگ با قلبی طلایی، پروژه ای که بعدها میلیونها دلار ارزش پیدا کرد. نازنین یکروز غروب وقتی من از سر کار آمدم برایم سورپرایزی داشت، مادر و خواهر فرید که از فرودگاه آمده بودند. روزی پرشور وزیبایی بود، هنوز فرید خبر نداشت، چون برای انجام یک ماموریت علمی به ژاپن رفته بود.
قرار گذاشتیم دو هفته بعد در روز بازگشت فرید که تقریبا همزمان با روز تولدش بود، آنها را با هم روبرو کنیم و آنروز هم آمد. فرید یکسره از فرودگاه به خانه ما آمد، تقریبا بیش از ۷۰مهمان دوست و آشنا و فامیل با مادر و خواهر فرید حضور داشتند. وقتی فرید با آنها روبرو شد، جلوی در زانو زد، قدرت حرف و حتی به قول نازنین گریه هم نداشت، در یک لحظه در آغوش مادر و خواهرش گم شد و در یک لحظه بمن نگاهی کرد و گفت شما با ما چه ها که نکردید!
من مشغول پذیرایی از مهمانان شدم، که نازنین مرا صدا زد تا از پشت پنجره ، یک منظره عجیب را تماشا کنم منظره ای که باورم نمی شد و مرا به راستی تکان داد. فرید دستها را بالا زده و با یک حوله و یک سطل آب و صابون داشت شبیه همان روزی که او را در خیابانهای تهران دیدم، مشغول شستن شیشه اتومبیل من و تمیزکردن آن بود.
از خانه بیرون رفتم، او را بغل کردم و گفتم چرا؟ گفت من که هیچ کاری از دستم بر نمی آید جبران این همه محبت و مهر شما را بکنم، شاید این کار کوچک به یاد شما بیاورد، که مرا از کجا به کجا پرواز دادید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۶ ، ۱۲:۴۰
محمد علی رئیس دانا

🔸 در کشوری که مقام معلم با رهبر آن کشور یکی است و مردم آن کشور فقط دربرابر دو شخصیت تعظیم می کنند:

 « رهبر و معلم»

آن کشور می شود " چین "

🔸 درکشوری که هرکس به مقام معلمی نایل می شود به بالاترین نشان ِافتخار آن کشور دست می یابد:

آن کشور می شود " انگلستان "

🔸 در کشوری که معلم ، حقّ کاری به غیر از معلمی را ندارد:

آن کشور می شود " روسیه "

🔸 در کشوری که برای معلم ، حقوق معینی تعیین نمی شود:

آن کشور می شود " ژاپن "

🔸در کشوری که حقوق معلم از پزشک، قاضی ، مهندس و... بیشتر است چون همه این ها در مکتب ِ معلم پزشک ،

 قاضی، مهندس و... شده اند:

آن کشور می شود " آلمان "

و اما ...                                    

🔸درکشوری که مادری حاضر به ازدواج دخترش با یک معلم ِ جوان نمی شود!

🔸در کشوری که دانش آموزان یک مدرسه، ساندویچ بعد ازظهرشان را از دکّه معلمشون خریداری می کنند!

🔸 در کشوری که معلمش نهار نخورده سریع خود را برای دادن سرویس به تاکسی تلفنی محله اش معرفی می کند!

🔸در کشوری که یک معلم ، سرویس ایاب و ذهاب ِ مدرسه دانش آموزان خودش می شود!

🔸 در کشوری که بالاترین دغدغه های معلمینش چگونه زیستن عابرومندانه است!

در این گونه کشور :

 🔸 فساد، رشوه و رشوه خواری حرف اول ادارات و ... می شود!

🔸 پست های کلیدی کشورش با عدم شایسته سالاری و رانت خواری معین می گردد و برای استخدام جوانان باید دم ِ دیگری را دید!

وهرگاه معلم این گونه فراموش شود :

🔸نیاز از طریق غیر مشروع رخنه می کند و باب ِ فساد در مدرسه باز می شود، آنگاه است که تقلب در مدرک وامتحان خود نمایی می کند!

و در این جامعه است که:

🔸 مریض ، به دست پزشکی که بتواند تقلب کند خواهد مرد!

و همچنین در مورد پرستارش

🔸 خانه ها به دست مهندسی که موفق به تقلب شده ویران خواهند شد!

🔸منابع مالی را به دست حسابداری که    موفق به تقلب شده از دست خواهیم داد!

🔸انسانیت، به دست ِ عالم دینی که موفق به تقلب شده می میرد!

🔸عدالت، به دست قاضی که موفق به تقلب شده ضایع می شود!

🔸جهل ، در سر ِ فرزندان که موفق به تقلب شده فرو می رود!

و این در یک کلام یعنی :

"سقوط ِآموزش وپرورش = سقوط ملت"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۶ ، ۲۰:۲۲
محمد علی رئیس دانا

برای چندمین بار : پیام های خصوصی قابل نمایش و پاسخ نیستند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۶ ، ۱۶:۳۱
محمد علی رئیس دانا

باتقدیم سلام وعرض تسلیت بعرض مى رسانم ،

متأسفانه روز جارى همسر استاد گرانقدر على آبادى پس از یک دوره بیمارى طولانى وچندین هفته بسترى در بیمارستان فوت نموده اند .

بهمین مناسبت ساعت ١٠فردا سه شنبه ١٦ آبان مراسم تشییع و تدفین در بهشت زهرا ونیز ازساعت١٢تا ١٣:١٥پنجشنبه ١٨ آبان مراسم ختم در مسجد الرضا - میدان نیلوفر منعقد مى باشد .

لذا محبت فرموده به دوستان اطلاع داده ، اگر برایتان مقدور است برای تسلای استاد گرانقدر در مراسم شرکت بفرمائید .

جهت شادى روح مرحومه صلوات وفاتحه مرحمت فرمائید .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۶ ، ۲۰:۱۵
محمد علی رئیس دانا

عصر روز دو شنبه اول آبان ماه 96 بعلت اینکه استاد علی آبادی نتواسته بودند در جلسه همگانی 26-7-96 حضور داشته باشند - چند نفر از دوستان به اتفاق استاد مومنی به عیادت جناب علی آبادی به منزل ایشان رفتیم .

شکر خدا حال خودشان بهتر از قبل بود - لیکن متاسفانه همسر گرامیشان مدتهاست که در بیمارستان بستری می باشند .

نشسته ها : اساتید علی آبادی و مومنی

ایستاده ها : از چپ به راست جنابان پشنگ پور - جمالو - رئیس دانا - صحبتی - صفدری


منزل علی آبادی 1-8-96

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۹:۱۵
محمد علی رئیس دانا

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

شاید سوال دقیق تر این باشد که: اصلاً برای چه باید همکاری کنیم؟ چند سال پیش وقتی مهمان یک دانشگاه نروژی بودم. یک استاد ایرانی الاصل آن دانشگاه بازدیدی از دانشگاه را به من پیشنهاد کرد. طی سه ساعت بازدید پیاده، او همچنان با شوق و اشتیاق و علاقمندی و وابستگی و دلبستگی به دانشگاه، طرح‌های آن، کتابخانه آن، اهداف آن، ساختمان‌ها و نماهای آن و همکاران و بخش‌های اداری و مدیرتی دانشگاه سخن می‌گفت که مرا بیش از اهمیت خود دانشگاه تحت تأثیر قرار داد. در انتهای بازدید که به ناهار ختم شد از او علل شوق و اشتیاق را جویا شدم. گفت: محیط، خدمه، مدیریت و فضای آموزشی-پژوهشی این دانشگاه به من آرامش می‌دهد؛ همه به من احترام می‌گذارند؛ با آنکه ایرانی‌ الاصل هستم، دانشکده و دانشگاه مرا در سه کمیته عضو کرده‌اند تا مشارکت کنم؛ دانشجو و استاد عموماً می‌خواهند بیاموزند؛ اغراق نکرده باشم اینجا خانه اصلی من است. محبت می‌کنم، محبت می‌‌بینم. راست می‌گویم، راست می‌گویند. بدی فردی را نمی‌خواهم، بدی مرا نمی‌خواهند. از دیگران انتظار نامعقول ندارم، از من انتظار نامعقول ندارند. وظایفم را انجام می‌دهم، وظایفشان را انجام می‌دهند. مشورت می‌کنم، مشورت می‌کنند. خیانت نمی‌کنم، خیانت نمی‌کنند. منظم هستم، منظم هستند. بدگویی نمی‌کنم، بدگویی نمی‌کنند. حذف نمی‌کنم، حذف نمی‌کنند. همکاری می‌کنم، همکاری می‌کنند.

تلقی و حسی که از این گفت‌وگو پیدا کردم این بود: چقدر این انسان حالت نرمال دارد. فرد نرمال، خوبی ببیند، خوبی می‌کند. اما اگر همین فرد نرمال حذف شود، بعد احتیاط می‌کند. وقتی به او خیانت شد، فاصله می‌گیرد. وقتی دروغ گفتند، بدبین می‌شود. وقتی فحاشی کردند، خود را منزوی می‌کند. وقتی از او سوء استفاده کردند، در محبت کردن تردید می‌کند. اگر شخصی در قبال محبت کردن، احترام گذاشتن، خوبی کردن، وظیفه شناس بودن، راستگو بودن، منصف بودن، واکنش‌های منفی و مخرب ببیند، چه روحیه‌ای برای همکاری خواهد داشت؟

وقتی از این سفر علمی به تهران برمی‌گشتم، عناوین روزنامه‌های فارسی را در هواپیما مطالعه می‌کردم. در یک عنوان گفته شده بود: ایرانی‌ها را تهدید نکنید. چند ستون آن طرف‌تر، چندین تهدید نسبت به کشورهای مختلف در اقصی نقاط جهان مطرح شده بود. هر کنشی واکنشی دارد، هر حرف ناپسندی پی‌آمدی دارد. در جهان فعلی عموماً سخن و عمل ناشایستی، بدون پاسخ نمی‌ماند. در چه شرایطی، شهروندان یک جامعه با هم همکاری می‌کنند؟ وقتی همکاری آن‌ها، جبران شود. همکاری و یا عدم همکاری هر دو نرمال هستند زیرا در مقام عکس‌العمل به رفتار دیگران انجام می‌پذیرد.

 انسان نرمال تمایل به خوبی دارد ولی وقتی در ساختاری قرار می‌گیرد که واکنش‌ها عموماً با احترام، محبت، خویشتنداری و قانون آمیخته نشده‌اند، حداقل اینست که فاصله می‌گیرد، محتاط می‌شود و در یک دایرۀ محدودی، خود را تعریف می‌کند. تابحال تجربه کرده‌اید که وقتی در ترافیکی سنگین آرام رانندگی می‌کنید، ناگهان اتوموبیلی در شانۀ خاکی جاده سعی می‌کند از دیگران سبقت بگیرد ضمن اینکه فضا را آلوده می‌کند. در ذهن انسان نرمال این اندیشه شکل می‌گیرد که چرا من باید ساعت‌ها در ترافیک، قانون را رعایت کنیم و دیگری این کار را نمی‌کند؟ بحران‌ها در یک جامعه انباشته می‌شود زمانی که عده‌ای از حاشیۀ خاکی جاده حرکت کنند و قانون و مراتب و حقوق دیگران را رعایت نکنند.

زمانی از یک پیرمرد ایرانی که انبوهی از علم و تجربه بود پرسیدم: مهم‌ترین مشکل ما در توسعه کشور چیست؟ اول باید کدام مسئله را حل کنیم تا بقیه تسلسلی حل شوند؟ کانون کجاست؟ او در پاسخ گفت: عموماً ماها غرق در خود، خواسته‌ها، منافع و آرزوهای خود هستیم. (Self-Absorption) این خصلت خودشیفتگی اجازه نمی‌دهد، سیستم درست کنیم، ساختار درست کنیم، تقسیم کار کنیم، از هم بیاموزیم و همکاری کنیم. سخن این فرد مرا یاد سئوال اوریانا فالاچی، روزنامه نگار ایتالیایی در اوایل ۱۳۵۰ از شاه انداخت: بسیاری کشورها شاه دارند، شما چرا خود را شاه شاهان خطاب می‌کنید؟ شاه در پاسخ گفت: اینجا همه شاه هستند، من شاه همۀ آن‌ها هستم.

افراد نرمال وقتی همکاری می‌کنند که از جانب دیگران همکاری ببینند. این محتاج یک سیستم است. این سیستم به نوبۀ خود نیازمند قانون‌گرایی و شایسته سالاری است که هر شهروندی بنا به دانش، تجربه، و اهتمام خود در جایگاه شایسته، قرار می‌گیرد. در چارچوبی که شایسته سالاری نباشد، دروغ گفتن بدون مجازات بماند و غرور فرد برتر از مصلحت عام باشد، افراد نرمال همکاری نمی‌کنند. در این قالب، شهروندان به تدریج مدارهای اعتماد خود را محدود کرده و در جزایر خودساخته زندگی می‌کنند که جامعه شناسان به آن، ذره‌ای شدن جامعه می‌گویند. (Atomization of Society)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۶ ، ۱۷:۱۷
محمد علی رئیس دانا

نقل از کانال اخبار دکتر نصیری بدون تصرف   : باسلام و پیرو اطلاعیه اولیه ، همانطوریکه بعرض رسید

از ساعت ١٨٠٠ چهارشنبه همین هفته ٢٦ مهرماه تجمع دیدارى اساتید و دانش آموختگان دبیرستان دکتردر کوى دانشگاه نصیرى ، آزمایشگاه مکانیک خاک برگزار خواهد شد و لذا منتظر شما عزیزان و دوستان مرتبط هستیم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۶ ، ۱۳:۳۲
محمد علی رئیس دانا

یک ﺍﯾﺮﺍنی مقیم ﺁﻟﻤﺎن می‌گفت:
«ﺍﺯ ﺭﺍﺩﯾﻮ ﺍﻋﻼﻡ کردند که ﮐﺸﺘﯽ ﺣﻤﻞ ﭘﻨﯿﺮ،
در ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﻤﮑﻨﻪ است طی هفته‌های آتی ﺑﺎ ﮐﻤﺒﻮﺩ پنیر ﻣﻮﺍﺟﻪ باشیم.
اﺯ ﺗﺮﺱ به فروشگاه ﺭﻓﺘﻢ و ١٠ﺑﺴﺘﻪ ﭘﻨﯿﺮ ﺧﺮﯾﺪﻡ.
نزدیک منزل،
ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ‌ام را ﺩﯾﺪﻡ که با ٢ﺑﺴﺘﻪ ﭘﻨﯿﺮ در ﺩست، ﺍﺯ خانه خارج می‌شد.
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺧﺒﺮ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﮐﺸﺘﯽ ﺭا ﺷﻨﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ و ۲ﺑﺴﺘﻪ ﭘﻨﯿﺮ در منزل ﺩﺍﺷﺘﻢ که ﺑﺮﺍﯼ جلوگیری از مواجه شدن با ﮐﻤﺒﻮﺩ، می‌برم تحویل فروشگاه بدهم!
ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﺪﻡ.
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ است ﺑﯿﻦ اجتماع پیشرفتهٔ آن‌ها و ما جهان‌سومی‌ها...»

☑️ در سال ١٩٣٩میلادی زمانی که مسئولین شرکت "گندم کانزاس" فهمیدند که مادرانِ فقیر با پارچه‌های بسته‌بندی گندم،
برای فرزندان‌شان لباس درست می‌کنند؛ گندم‌ها را در پارچه‌های طرح‌دار بسته‌بندی کردند تا بچه‌های فقیر لباس‌های زیباتری داشته باشند.
همچنین آرم شرکت را به شکلی روی بسته‌ها مهر کردند که با اولین شستشو پاک شود و مشخص نشود که لباس فقرا،
از پارچه‌های بسته‌بندی گندم‌ها دوخته شده است.

انسانیت و انسان‌دوستی محدود به هیچ نژاد و ملیت و مذهب خاصی نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۶ ، ۰۹:۱۵
محمد علی رئیس دانا

میگن در یزد، خانم معلمی پس از چند بار آموزش درس از شاگردانش پرسید :
چه کسی متوجه نشده است ؟
سه نفر از شاگردان دستشان را بالا بردند....
معلم گفت : بیایید جلوی تخته و چوب تنبیه خود را از کیفش بیرون درآورد .
تمام دانش آموزان جا خوردند و متعجب و ترسان به خانم معلم نگاه می کردند .
معلم به یکی از سه دانش آموز گفت :
پسرم! این چوب را بگیر و محکم به کف دست من بزن !
دانش آموز متعجب پرسید :به کف دست شما بزنم ؟به چه دلیل ؟
معلم گفت: پسرم مطمئنا" من در تدریسم موفق نبودم که شما متوجه درس نشدید! به همین دلیل باید تنبیه شوم!
دانش آموز اول چند بار به دست معلم زد و معلم از درد سوزش دستش، آهی کشید و چهره اش برافروخته شد .
نوبت نفر دوم شد . دانش آموز دوم که گریه اش گرفته بود، به معلم گفت :
خانم معلم ! به خدا من خودم دقت نکردم و یاد نگرفتم . من دوست ندارم با چوب
به دست شما بزنم .
از معلم اصرار و از دانش آموز انکار !
دیگر ،تمامی دانش آموزان کلاس به گریه افتاده و از بازیگوشی های گاه و بیگاه داخل کلاس ،هنگام درس دادن معلم شرمسار بودند
!از آن روز دانش آموزان کلاس از ترس تنبیه شدن معلمشان جرأت درس نخواندن نداشتند .
و اما نتیجه ......
این داستان واقعی در یزد مصداقی برای مسئولان مملکت است که در حوزه ای اگر خطایی از مخاطبان حوزه آن ها سر زد ،خود را باید تنبیه نموده تا الگویی برای رسیدن به جامعه سالم باشیم!
اگر هر کدام از مدیران در حوزه فعالیت خود این گونه عمل کنند ....
مملکت و جامعه ای انسانی خواهیم داشت .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۶ ، ۰۹:۱۴
محمد علی رئیس دانا

ضمن تقدیم سلام ، محضر اساتید و همکلاسى هاى گرانسنگ بعرض مى رسانم .

بعدازظهردوشنبه ٣٠ مرداد در ادامه سلسله دیدارهاى اساتید معزز ، درسایه ومعیت اساتید گرامى آقایان معمارتدبیرى ، حسن زاده و سیاسى وهمراه ٦ نفرفارغ التحصیلان عزیز آقایان ، برزگر ، خبازان ، رئیس دانا ، على مددى ، فیض خانى به ملاقات ودیدار استاد طلوعى رفتیم که بحمدالله حال عمومى ایشان عالى بود ، بسیارخوشحال شدند ، حدود ٢ ساعت در منزل ایشان بودیم ، از راهنمائى و توصیه هاى ارزشمند اساتید و نیز نظر وپیشنهاد دوستان استفاده مطلوبى کردیم و ضمناً مقرر شد چنانچه مقدمات امر فراهم شود چهارشنبه ١٩مهر ، دومین گردهمائى سال٩٦ را داشته باشیىم که بدیهى است دراین خصوص بموقع اطلاع رسانى خواهد شد .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۰۴
محمد علی رئیس دانا


 چگونه سقوط ِ آموزش و پرورش باعث سقوط ِ یک ملّت می شود؟!

🔸 در کشوری که مقام معلم با رهبر آن کشور یکی است و مردم آن کشور فقط دربرابر دو شخصیت تعظیم می کنند:
« رهبر و معلم»
آن کشور می شود " چین "

🔸 درکشوری که هرکس به مقام معلمی نایل می شود به بالاترین نشان ِافتخار آن کشور دست می یابد:
آن کشور می شود " انگلستان "

🔸 در کشوری که معلم ، حقّ کاری به غیر از معلمی را ندارد:
آن کشور می شود " روسیه "

🔸 در کشوری که برای معلم ، حقوق معینی تعیین نمی شود:
آن کشور می شود " ژاپن "

🔸در کشوری که حقوق معلم از پزشک، قاضی ، مهندس و... بیشتر است چون همه این ها در مکتب ِ معلم پزشک ،
قاضی، مهندس و... شده اند:
آن کشور می شود " آلمان "

و اما ...

🔸درکشوری که مادری حاضر به ازدواج دخترش با یک معلم ِ جوان نمی شود!

🔸در کشوری که دانش آموزان یک مدرسه، ساندویچ بعد ازظهرشان را از دکّه معلمشون خریداری می کنند!

🔸 در کشوری که معلمش نهار نخورده سریع خود را برای دادن سرویس به تاکسی تلفنی محله اش معرفی می کند!

🔸در کشوری که یک معلم ، سرویس ایاب و ذهاب ِ مدرسه دانش آموزان خود می باشد .

* در کشوری که بالاترین دغدغه های معلمینش چگونه زیستن آبرومندانه است!

در این گونه کشور :

🔸 فساد، رشوه و رشوه خواری حرف اول ادارات و ... می شود!

🔸 پست های کلیدی کشورش با عدم شایسته سالاری و رانت خواری معین می گردد و برای استخدام جوانان باید دم ِ دیگری را دید!

وهرگاه معلم این گونه فراموش شود :

🔸نیاز از طریق غیر مشروع رخنه می کند و باب ِ فساد در مدرسه باز می شود، آنگاه است که تقلب در مدرک وامتحان خود نمایی می کند!

و در این جامعه است که:

🔸 مریض ، به دست پزشکی که بتواند تقلب کند خواهد مرد!

🔸 خانه ها به دست مهندسی که موفق به تقلب شده ویران خواهند شد!

🔸منابع مالی را به دست حسابداری که موفق به تقلب شده از دست خواهیم داد!

🔸انسانیت، به دست ِ عالم دینی که موفق به تقلب شده می میرد!

🔸عدالت، به دست قاضی که موفق به تقلب شده ضایع می شود!

🔸جهل ، در سر ِ فرزندان که موفق به تقلب شده فرو می رود!

و این در یک کلام یعنی :

"سقوط ِآموزش وپرورش = سقوط ملت"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۲۷
محمد علی رئیس دانا

در ژاپن
🔹از ابتدای  تحصیل تا آماده ورود به دانشگاه ....کارگاه های مختلف فنی دارند طراحی با چوب-نقشه کشی ساختمان و نقشه کشی صنعتی –کارگاه برق الکترونیک –تعطیلات دوره های آموزشی-اردوگاه های مختلف دارند 15 روز کار در مزرعه برای یادگیری کار گروهی و کشاورزی-اردوی آموزشی در کارخانه های صنعتی -ساخت ربات در کارگاههای آموزشی و...
علاوه بر اینکه طی دوران تحصیل فن و حرفه می آموزند کار گروهی و تیمی هم بهشون یاد داده میشود.
🔹وقتی در مدرسه کتب تاریخی و فرهنگی آموزش داده میشه همزمان در مدارس دانش آموزان زنگهای خاصی هست که به نظافت محیط مدرسه میپردازند تا عملا فرهنگ لازم را کسب کنند و مدارسشان نیازی به نظافتچی و سرایدار نداره  غذا را در سلف سرویس مدرسه کنار معلمان با هم سرو میکنند غذایی شامل سبزیجات سالم-پروتئین مقوی-ویتامینها-پزشک مدرسه دارند روان پزشک دارند.
🔹طی سال والدینشان را به مدرسه دعوت میکنند در آن جشن دانش آموزان اقدام به شستن پاهای والدین خود میکنند و احترام به والدین و قدردانی از آنان را عملا نشان میدهند.
🔹وقتی دانش آموز آماده ورود به دانشگاه میشود عملا هم کار جمعی و تیمی را یاد گرفته هم چند حرفه و فن مختلف بلد هست هم از نظر فرهنگی خوب تربیت شده حالا دانشگاه هم قبول  نشود میتواند در یکی از حرفه ها و مشاغل صنعتی که تبحر دارد خود تبدیل به کارآفرین موفق شود و کلی شغل ایجاد کند.

🔹در ایران از دوره ابتدایی تا دیپلم دهها واحد فقط مربوط به اخلاق-دینی-معارف-احکام و عربی و...هست که چی مثلا فرهنگ و اخلاقیات یاد بدهند ولی وقتی وارد اجتماع میشوی میبینی هیچکدام بدردت نمیخوره در این جامعه بی رحم اگر کسی دزدی نکنه فکر میکنه سرش بی کلاه مانده
اثری از تعالیم اخلاقی-معارفی-دینی-شعار ساده زیستی انبیاء و انقلاب مستضعفین و .... در رفتار و زندگی مسئولان دیده نمیشود .
دزدی-دروغگویی-زیرآّب زنی-رانت خواری-رشوه گیری –زدوبند و...تبدیل به یک ارزش شده که نشانه موفقیت اجتماعی فرد و غیر این باشه میگویند فرد بیعرضه ای است.


🔹و اینطوری میشه که الان نرخ بیکاری در ژاپن به 2.7 درصد رسیده و در ایران با فرمول تقلبی بیکاری 12.7 درصد و اگر نرخ بیکاری واقعی ا حساب کنیم بالاتر  از این مقدار هست.
🔹شخصی که در سیستم آموزشی ژاپن درس خونده خودش بعدا تبدیل به کارآفرین موفق میشه یا جذب بازار کار میشه ولی در ایران همه منتظرند تا دولت براشون شغل ایجاد کنه چون با این سیستم فشل آموزشی بیشتر آموخته های دوران تحصیل در زندگیت بدردی نمیخوره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۳۱
محمد علی رئیس دانا